popularization

/ˌpɑːpjələrəˈzeɪʃn̩//ˌpɒpjʊləraɪˈzeɪʃn̩/

معنی: تعمیم، اشتهار، محبوب سازی
معانی دیگر: اشتهار، تعمیم، محبوب سازی

جمله های نمونه

1. It is wrong to belittle or neglect popularization.
[ترجمه گوگل]کوچک شمردن یا نادیده گرفتن مردمی بودن اشتباه است
[ترجمه ترگمان]کوچک کردن یا نادیده گرفتن popularization اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Religion is to mysticism what popularization is to science. Henri Bergson
[ترجمه گوگل]دین برای عرفان همان چیزی است که رواج برای علم هانری برگسون
[ترجمه ترگمان]مذهب در تصوف چیست که popularization به علم مربوط می شود هنری برگسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The popularization of science and technology only reflects satisfaction in the areas of career orientation and cultural alienation.
[ترجمه گوگل]رواج علم و فناوری تنها نشان دهنده رضایت در زمینه های شغلی و بیگانگی فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]تعمیم علم و تکنولوژی تنها نشان دهنده رضایت در حوزه های جهت گیری شغلی و بیگانگی فرهنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Popularization of news was accelerated in the 1 840s with the introduction of telegraph wire services.
[ترجمه گوگل]رواج اخبار در دهه 1840 با معرفی خدمات سیم تلگراف تسریع شد
[ترجمه ترگمان]سرعت انتشار اخبار در ساعت ۱ ۸۴۰ افزایش یافت و با استفاده از سرویس تلگراف تلگراف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With the popularization of the Internet and surfing the Net with broadband, search engine likes a dark horse in China, and permeate through daily life day by day.
[ترجمه گوگل]با رواج اینترنت و گشت و گذار در اینترنت با پهنای باند، موتورهای جستجو یک اسب سیاه را در چین دوست دارند و روز به روز در زندگی روزمره نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]با تعمیم اینترنت و گشت و گذار در اینترنت با باند وسیع، موتور جستجو اسب سیاهی را در چین دوست دارد و روزانه در طول روز روزانه منتشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This article provides bases for further popularization of the application of target setting to volleyball technique teaching.
[ترجمه گوگل]این مقاله مبنایی برای محبوبیت بیشتر کاربرد هدف گذاری در آموزش تکنیک والیبال فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله مبنایی برای تعمیم بیشتر کاربرد تنظیمات هدف برای آموزش تکنیک والیبال فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As the internet develops and gets popularization rapidly, it has become an important method of superintendence.
[ترجمه گوگل]همانطور که اینترنت به سرعت در حال توسعه و محبوبیت است، به یک روش مهم نظارت تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که اینترنت به سرعت گسترش می یابد و به سرعت popularization می شود، این روش به یک روش مهم برای نظارت تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Computer Night - the national biggest computer utility popularization program.
[ترجمه گوگل]Computer Night - بزرگترین برنامه ملی محبوبیت ابزار کامپیوتری
[ترجمه ترگمان]برنامه رایانه ای - بزرگ ترین برنامه ملی سازی کامپیوتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With the popularization and application of the computer network and distributed computer, the security of network becomes more and more important.
[ترجمه گوگل]با رواج و استفاده از شبکه های کامپیوتری و کامپیوترهای توزیع شده، امنیت شبکه اهمیت بیشتری پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]با تعمیم و کاربرد شبکه کامپیوتر و توزیع کامپیوتر، امنیت شبکه بیشتر و مهم تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Science popularization is the way to solve above problems.
[ترجمه گوگل]رواج علم راه حل مشکلات فوق است
[ترجمه ترگمان]تعمیم علمی روشی برای حل مشکلات فوق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The successful introduction and large-scale popularization of tree cotton is a milestone in the history of economic development and also an important revolution in the history of agriculture in China.
[ترجمه گوگل]معرفی موفقیت آمیز و رواج گسترده پنبه درختی نقطه عطفی در تاریخ توسعه اقتصادی و همچنین انقلابی مهم در تاریخ کشاورزی در چین است
[ترجمه ترگمان]معرفی موفق و تعمیم مقیاس بزرگ پنبه درخت، نقطه عطفی در تاریخ توسعه اقتصادی و همچنین یک انقلاب مهم در تاریخ کشاورزی در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our country has realized the popularization of higher education in 2003 when The gross entrance rate is 17%, according to Martin Trow's ideological theory of higher education massification.
[ترجمه گوگل]کشور ما با توجه به نظریه ایدئولوژیک انبوه سازی آموزش عالی مارتین ترو، در سال 2003 زمانی که نرخ ناخالص ورودی 17 درصد است، متوجه محبوبیت آموزش عالی شده است
[ترجمه ترگمان]براساس تئوری ایدئولوژیکی مارتین s از آموزش عالی، کشور ما از تعمیم تحصیلات عالی در سال ۲۰۰۳ برخوردار شده است که نرخ ورود ناخالص برابر ۱۷ درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With the popularization of IEEE80 11 wireless local area network, the network security has become more and more important.
[ترجمه گوگل]با رایج شدن شبکه محلی بی سیم IEEE80 11، امنیت شبکه اهمیت بیشتری پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]با تعمیم شبکه محلی بی سیم ۱۱ IEEE۸۰، امنیت شبکه بیشتر و مهم تر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results Project organization and management, AHT holders, AHT itself, health service providers and demanders would influence the AHT popularization.
[ترجمه گوگل]نتایج سازماندهی و مدیریت پروژه، دارندگان AHT، خود AHT، ارائه دهندگان خدمات بهداشتی و متقاضیان بر رواج AHT تأثیر می گذارند
[ترجمه ترگمان]نتایج سازمان پروژه و مدیریت، دارندگان AHT، خود AHT، ارائه دهندگان خدمات بهداشتی و demanders می توانند بر the AHT تاثیر بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعمیم (اسم)
extension, distribution, generalization, popularization

اشتهار (اسم)
reputation, glory, renown, popularization, repute, reputability

محبوب سازی (اسم)
popularization

انگلیسی به انگلیسی

• making common, making public; distributing amongst the public; interpretation that is comprehensible and acceptable without difficulty (also popularisation)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : popularize
✅️ اسم ( noun ) : popularity / popularization
✅️ صفت ( adjective ) : popular
✅️ قید ( adverb ) : popularly
عمومی سازی
محبوبیت
رواج دادن
Noun - uncountable :
ساده سازی ( موضوعی پیچیده، برای افرادی که دانش خاصی درباره ی آن ندارند. )
شفاف سازی
1 - عمومیت دادن، عمومیت یافتن، رواج
2 - ساده سازی، عوام پسند کردن
3 - اثر عوام پسند، کار مردم پسند

بپرس