popularise

جمله های نمونه

1. The company is trying to popularise its new products.
[ترجمه گوگل]این شرکت در تلاش است تا محصولات جدید خود را محبوب کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت می کوشد تا محصولات جدید خود را تبلیغ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This Society aimed to popularise sanitary knowledge and thus to elevate the people physically, socially, morally and spiritually.
[ترجمه گوگل]هدف این انجمن ترویج دانش بهداشتی و در نتیجه ارتقای جسمی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی مردم بود
[ترجمه ترگمان]این جامعه هدف قرار دادن دانش بهداشتی و در نتیجه افزایش فیزیکی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bragg says that universities urgently need to convince academics that popularising research is respectable.
[ترجمه گوگل]براگ می‌گوید که دانشگاه‌ها باید فوراً دانشگاهیان را متقاعد کنند که عمومی کردن تحقیقات قابل احترام است
[ترجمه ترگمان]براگ می گوید که دانشگاه ها باید فورا دانشگاهیان را قانع کنند که تحقیقات همگانی قابل احترام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. More needs to be done to popularise the arts as a focal attraction of regional life.
[ترجمه گوگل]باید کارهای بیشتری انجام شود تا هنرها به عنوان یکی از جاذبه های اصلی زندگی منطقه ای محبوب شوند
[ترجمه ترگمان]برای ترویج هنر به عنوان یک جاذبه کانونی زندگی منطقه ای، باید کاره ای بیشتری صورت گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The person who probably did most to popularise faux hawk was David Beckham, back in 200
[ترجمه گوگل]فردی که احتمالاً بیشترین تلاش را برای محبوبیت فاکس هاک انجام داد دیوید بکهام در سال 200 بود
[ترجمه ترگمان]شخصی که احتمالا بیش ترین امتیاز را به دست آورد، دیوید بکهام (دیوید بکهام)بود که ۲۰۰ نفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We aim to promote and popularise sports in the community of Hong Kong and the country.
[ترجمه گوگل]هدف ما ترویج و محبوبیت ورزش در جامعه هنگ کنگ و کشور است
[ترجمه ترگمان]هدف ما ترویج و ترویج ورزش در جامعه هنگ کنگ و کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The person who probably did most to popularise the fauxhawk was David Beckham, back in 200
[ترجمه گوگل]کسی که احتمالاً بیشترین تلاش را برای محبوبیت این فوکس هاک انجام داد دیوید بکهام در سال 200 بود
[ترجمه ترگمان]کسی که احتمالا بیش ترین تلاش خود را کرده بود تا the بکهام (دیوید بکهام)را به ۲۰۰ نفر برساند، در حالی که ۲۰۰ نفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has definite popularise value in xinJiang.
[ترجمه گوگل]ارزش محبوبیت مشخصی در xinJiang دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور ارزش محبوبیت خاصی در xinjiang دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This could have been a technique to popularise the book, but it seemed a bit trite.
[ترجمه گوگل]این می توانست تکنیکی برای محبوب کردن کتاب باشد، اما کمی پیش پا افتاده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این می تواند تکنیکی برای تبلیغ کتاب باشد، اما به نظر کمی مبتذل به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The idea that one can earn a living away from the smoke, perhaps by tele-commuting, are popularised by journalists.
[ترجمه گوگل]این ایده که می توان به دور از دود امرار معاش کرد، شاید با رفت و آمد از راه دور، توسط روزنامه نگاران رایج شده است
[ترجمه ترگمان]این ایده که آدم می تواند از دود سیگار بکشد، شاید با commuting از راه دور، توسط روزنامه نگاران اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Read in studio A glider pilot is trying to popularise a new aerial sport by taking people for free rides.
[ترجمه گوگل]در استودیو بخوانید یک خلبان گلایدر در تلاش است تا با بردن افراد به سواری رایگان، یک ورزش هوایی جدید را رایج کند
[ترجمه ترگمان]مطالعه در استودیو یک خلبان گلایدر تلاش می کند تا یک ورزش هوایی جدید را با استفاده از مردم برای سواری مجانی ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a rising interest both at colleges and with general audiences, and it has been recently popularised by television.
[ترجمه گوگل]هم در کالج ها و هم در بین مخاطبان عام، علاقه فزاینده ای وجود دارد و اخیراً توسط تلویزیون محبوبیت یافته است
[ترجمه ترگمان]علاقه فزاینده ای هم به دانشگاه ها و هم برای مخاطبان عمومی وجود دارد و اخیرا توسط تلویزیون popularised شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There were personal computers before 198 but it took the Macintosh, which Apple launched that year, to popularise the icon-based graphical interface that others copied, kicking off the PC era.
[ترجمه گوگل]قبل از سال 198 رایانه‌های شخصی وجود داشت، اما مکینتاش که اپل در آن سال راه‌اندازی کرد، لازم بود تا رابط گرافیکی مبتنی بر نماد را که دیگران از آن کپی می‌کردند، رایج کرد و عصر رایانه‌های شخصی را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]قبل از سال ۱۹۸ کامپیوتر شخصی وجود داشت، اما اپل مکینتاش را به خود جلب کرد، که اپل آن سال آن را راه اندازی کرد تا رابط گرافیکی بر پایه شمایلی را که دیگران کپی کرده بودند، بر جای بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such patriotic prints of the British royal family at Christmas celebrations helped popularise the Christmas tree in Britain and among the anglophile American upper class.
[ترجمه گوگل]چنین چاپ‌های وطن‌پرستانه‌ای از خانواده سلطنتی بریتانیا در جشن‌های کریسمس به محبوبیت درخت کریسمس در بریتانیا و در میان طبقه بالای آنگلوفیل آمریکایی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]چنین نقاشی های میهن پرستانه خانواده سلطنتی بریتانیا در جشن های کریسمس به تبلیغ درخت کریسمس در بریتانیا و در میان طبقه مرفه آمریکایی کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make popular; simplify, remove unnecessary details; explain in a manner suited to the general public (also popularize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : popularize
✅️ اسم ( noun ) : popularity / popularization
✅️ صفت ( adjective ) : popular
✅️ قید ( adverb ) : popularly

بپرس