popular sovereignty

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the doctrine that a state is subject to the will of the people who comprise that state.

پیشنهاد کاربران

پاپیولِر ساورِنتی
- - -
🔸 معادل فارسی:
حاکمیت مردم / حاکمیت مردمی / حاکمیت ملت
در زبان محاوره ای:
یعنی قدرت واقعی باید از مردم بیاد، نه از پادشاه یا حکومت
- - -

...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( سیاسی – نظری ) :
اصلی در فلسفه سیاسی که می گوید قدرت و مشروعیت دولت از رضایت مردم سرچشمه می گیرد.
مثال: The concept of popular sovereignty lies at the heart of democratic systems.
اصل حاکمیت مردم در مرکز نظام های دموکراتیک قرار دارد.
2. ( تاریخی – آمریکایی ) :
در تاریخ آمریکا، به ویژه قرن نوزدهم، به سیاستی اشاره داشت که اجازه می داد مردم هر ایالت خودشان درباره ی قانونی بودن برده داری تصمیم بگیرند.
مثال: In the 1850s, popular sovereignty became a key issue in the debate over slavery.
در دهه ی ۱۸۵۰، حاکمیت مردمی به مسئله ای کلیدی در بحث درباره ی برده داری تبدیل شد.
3. ( حقوقی – مدنی ) :
باور به اینکه قدرت سیاسی باید بر پایه ی اراده و رضایت عمومی اعمال شود، نه بر اساس وراثت یا زور.
مثال: The revolution was driven by the ideal of popular sovereignty.
انقلاب با آرمان حاکمیت مردم هدایت شد.
- - -
🔸 مترادف ها:
self - government – democracy – rule by the people – popular rule – citizen authority
🔸 نکته ی فرهنگی:
اصل حاکمیت مردم یکی از پایه های دموکراسی مدرن است و در قانون اساسی بسیاری از کشورها ( از جمله آمریکا، فرانسه و هند ) به صراحت ذکر شده.
در فارسی، مفهوم آن با �مردم سالاری� و �مشروعیت از رأی مردم� نزدیک است و نقطه ی مقابل �حکومت مطلقه� یا �سلطهٔ موروثی� محسوب می شود.
- - -

حاکمیت عوام، حاکمیت مردمی