بازکردن
صدا دادن موقع بستن یا باز کردن چیزی
مثلا جا باتری کنترل تلویزیون خوب باز و بسته نشه و صدا بده
مثلا جا باتری کنترل تلویزیون خوب باز و بسته نشه و صدا بده
باز شدن با صدا ، با صدای تلق باز شدن مثل در قوطی
The lid popped open در ( قوطی ) تلقی باز شد
I popped open the hood من کاپوت را باز کردم
The lid popped open در ( قوطی ) تلقی باز شد
I popped open the hood من کاپوت را باز کردم
به نقل از میریام وبستر:
to open suddenly and quickly
ناگهانی و سریع باز کردن
یهویی باز شدن
به طور ناگهانی و سریع باز شدن