poop out


1- خسته شدن، از رمق افتادن 2- از کار افتادن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to become exhausted.
مشابه: droop, exhaust, fatigue, tire

(2) تعریف: to stop functioning.

جمله های نمونه

1. Dan pooped out about halfway through the race.
[ترجمه گوگل]دن تقریباً در نیمه‌ی راه از مسابقه بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]دن در نیمه راه مسابقه خرابکاری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't ask me to move,I'm pooped out.
[ترجمه گوگل]از من نخواهید حرکت کنم، من مدفوع شده ام
[ترجمه ترگمان]از من نخواه که حرکت کنم، خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Halfway up the hill,the engine pooped out.
[ترجمه گوگل]در نیمه های تپه، موتور بیرون زد
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه تپه، موتور روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This ivy was green at a time when other ivies had pooped out.
[ترجمه گوگل]این پیچک در زمانی سبز بود که پیچک های دیگر بیرون ریخته بودند
[ترجمه ترگمان]این پیچک در زمانی سبز بود که یکی دیگر ivies گند زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I just poop out if I stay up too late.
[ترجمه گوگل]فقط اگر تا دیر وقت بیدار بمانم بیرون می ریزم
[ترجمه ترگمان] اگه دیر بیدار بمونم، مدفوع می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The laptop's battery pooped out after only two hours.
[ترجمه گوگل]باتری لپ تاپ تنها پس از دو ساعت تخلیه شد
[ترجمه ترگمان]باطری لپ تاپ فقط بعد از دو ساعت داغون شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You cannot play on Thursday? Don't tell me you are going to poop out on me.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید پنجشنبه بازی کنید؟ به من نگو ​​که می خواهی سرم بیفکنی
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید پنجشنبه بازی کنید؟ به من نگو که میخوای منو بی هوش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In my first trimester, some days, to my amazement, I'd poop out 10 minutes into the show—before the detectives even identified the body.
[ترجمه گوگل]در سه ماهه اول بارداری، چند روز، در کمال تعجب، 10 دقیقه بعد از نمایش مدفوع می کردم – قبل از اینکه کارآگاهان حتی جسد را شناسایی کنند
[ترجمه ترگمان]در سه ماه اول، بعضی روزها، با کمال تعجب، ده دقیقه قبل از اینکه کارآگاه ها جسد را شناسایی کنند، ده دقیقه به نمایش پی بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remain inactive, fail due to exhaustion or fear; get tired (slang)

پیشنهاد کاربران

1 -
to stop working or operating
متوقف شدن کار یا فعالیت
The engine pooped out before we reached our destination.
2 -
to make someone very tired
کسی را خیلی خسته کردن
All that dancing has really pooped me out.
...
[مشاهده متن کامل]

3 -
to become very tired
خیلی خسته شدن
I just poop out if I stay up too late.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/poop-out
خارج کردن مدفوع، پی پی کردن

بپرس