1. He hated pomposity and disliked being called a genius.
[ترجمه گوگل]او از تجمل متنفر بود و دوست نداشت که او را نابغه خطاب کنند
[ترجمه ترگمان]او از pomposity متنفر بود و دوست نداشت که او را نابغه بدانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. lack of elegance as a consequence of pomposity.
[ترجمه گوگل]فقدان ظرافت به عنوان یک نتیجه از ظرافت
[ترجمه ترگمان]lack به اندازه یک consequence جلوه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Ah, the pomposity of his tone, the bluster, the arrogance.
[ترجمه گوگل]آه، هیاهوی لحنش، غوغا، گستاخی
[ترجمه ترگمان]pomposity از لحن صدایش و the و خودبینی و تکبر او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The title offends for three reasons, and pomposity is the least of them.
[ترجمه گوگل]این عنوان به سه دلیل توهینآمیز است و جملات کمترین آنهاست
[ترجمه ترگمان]این عنوان به سه دلیل توهین می شود و pomposity کوچک ترین آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Pomposity in senior titles is paralleled by largely symbolic awards in the lower ranks.
[ترجمه گوگل]تحسین برانگیز در عناوین ارشد با جوایز تا حد زیادی نمادین در ردههای پایینتر همراه است
[ترجمه ترگمان]pomposity در عناوین ارشد به موازات اهدای مدرک نمادین در رتبه های پایین تر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Pomposity was a feature of Mark from a very tender age.
[ترجمه گوگل]شکوه بودن ویژگی مارک از سنین بسیار لطیف بود
[ترجمه ترگمان]pomposity یکی از ویژگی های Mark از سنین بسیار حساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Nothing could deflate his ego / pomposity, ie make him less self - assured or pompous.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند نفس / شکوه او را از بین ببرد، یعنی او را کمتر از خود مطمئن یا شکوهمند کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند ego \/ pomposity را خالی کند، برای اینکه او را کم تر مطمئن و یا pompous کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She answered pomposity with irony and dominated conversations by her personality and shrewd psychology.
[ترجمه گوگل]او با کنایه پاسخی به طنز میداد و شخصیت و روانشناسی زیرکانهاش بر گفتگوها غالب میشد
[ترجمه ترگمان]او آب و تاب را با طنز پاسخ داد و با شخصیت و روانشناسی زیرکانه اش گفتگوها را تحت سلطه خود درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The pomposity, the pretence, the downright idiocy: all are gagging for the Dada treatment.
[ترجمه گوگل]تظاهر، تظاهر، حماقت محض: همه برای درمان دادا تهوع می کنند
[ترجمه ترگمان]pomposity، تظاهر به حماقت، حماقت محض است؛ همه را به خاطر رفتار بابا gagging
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An elaborate signature indicates pomposity and self - importance.
[ترجمه گوگل]امضای استادانه نشان دهنده شکوه و اهمیت خود است
[ترجمه ترگمان]یک امضای استادانه، آب و هوا و اهمیت خود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Behind the pomposity, we can see how imperial palace system destroys women's humanity.
[ترجمه گوگل]در پشت سرگشتگی، میتوان دید که چگونه سیستم کاخ امپراتوری انسانیت زنان را نابود میکند
[ترجمه ترگمان]در پشت the ما می توانیم دید که نظام کاخ چه طور بشریت را نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This is self-deceiving pomposity.
13. The prince's manner was informal, without a trace of pomposity.
[ترجمه گوگل]رفتار شاهزاده غیررسمی بود، بدون هیچ اثری از هیاهو
[ترجمه ترگمان]رفتار شاهزاده بدون کوچک ترین اثری از pomposity بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It was the foundation on which his whole image rested: the lack of pomposity, the charm, the casual clothes.
[ترجمه گوگل]این پایهای بود که تمام تصویر او بر آن استوار بود: فقدان شکوه، جذابیت، لباسهای غیررسمی
[ترجمه ترگمان]این پایه بود که تمام تصویر او بر آن نقش بسته بود: فقدان of و جذابیت، لباس های معمولی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He stands in front of the cameras and preaches with unmistakable pomposity, treating his opinions as if they were holy writ.
[ترجمه گوگل]او جلوی دوربینها میایستد و با شکوهی غیرقابل انکار موعظه میکند و با نظراتش طوری رفتار میکند که انگار نوشتهای مقدس است
[ترجمه ترگمان]او در مقابل دوربین ها می ایستد و با pomposity unmistakable مخالف می شود و opinions را طوری درمان می کند که انگار این حکم مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید