pomposity

/ˌpɑːmˈpɑːsəti//pɒmˈpɒsɪti/

معنی: شکوه، اب و تاب، دبدبه، جلوه وشکوه
معانی دیگر: خودنمایی، فخر فروشی، تفرعن، طمطراق، جاه نمایی، افاده، فیس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: pomposities
(1) تعریف: the state of being pompous.

(2) تعریف: an act of pompous ostentation.
مشابه: pomp

جمله های نمونه

1. He hated pomposity and disliked being called a genius.
[ترجمه گوگل]او از تجمل متنفر بود و دوست نداشت که او را نابغه خطاب کنند
[ترجمه ترگمان]او از pomposity متنفر بود و دوست نداشت که او را نابغه بدانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. lack of elegance as a consequence of pomposity.
[ترجمه گوگل]فقدان ظرافت به عنوان یک نتیجه از ظرافت
[ترجمه ترگمان]lack به اندازه یک consequence جلوه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ah, the pomposity of his tone, the bluster, the arrogance.
[ترجمه گوگل]آه، هیاهوی لحنش، غوغا، گستاخی
[ترجمه ترگمان]pomposity از لحن صدایش و the و خودبینی و تکبر او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The title offends for three reasons, and pomposity is the least of them.
[ترجمه گوگل]این عنوان به سه دلیل توهین‌آمیز است و جملات کمترین آنهاست
[ترجمه ترگمان]این عنوان به سه دلیل توهین می شود و pomposity کوچک ترین آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pomposity in senior titles is paralleled by largely symbolic awards in the lower ranks.
[ترجمه گوگل]تحسین برانگیز در عناوین ارشد با جوایز تا حد زیادی نمادین در رده‌های پایین‌تر همراه است
[ترجمه ترگمان]pomposity در عناوین ارشد به موازات اهدای مدرک نمادین در رتبه های پایین تر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pomposity was a feature of Mark from a very tender age.
[ترجمه گوگل]شکوه بودن ویژگی مارک از سنین بسیار لطیف بود
[ترجمه ترگمان]pomposity یکی از ویژگی های Mark از سنین بسیار حساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nothing could deflate his ego / pomposity, ie make him less self - assured or pompous.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند نفس / شکوه او را از بین ببرد، یعنی او را کمتر از خود مطمئن یا شکوهمند کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند ego \/ pomposity را خالی کند، برای اینکه او را کم تر مطمئن و یا pompous کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She answered pomposity with irony and dominated conversations by her personality and shrewd psychology.
[ترجمه گوگل]او با کنایه پاسخی به طنز می‌داد و شخصیت و روان‌شناسی زیرکانه‌اش بر گفتگوها غالب می‌شد
[ترجمه ترگمان]او آب و تاب را با طنز پاسخ داد و با شخصیت و روانشناسی زیرکانه اش گفتگوها را تحت سلطه خود درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pomposity, the pretence, the downright idiocy: all are gagging for the Dada treatment.
[ترجمه گوگل]تظاهر، تظاهر، حماقت محض: همه برای درمان دادا تهوع می کنند
[ترجمه ترگمان]pomposity، تظاهر به حماقت، حماقت محض است؛ همه را به خاطر رفتار بابا gagging
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An elaborate signature indicates pomposity and self - importance.
[ترجمه گوگل]امضای استادانه نشان دهنده شکوه و اهمیت خود است
[ترجمه ترگمان]یک امضای استادانه، آب و هوا و اهمیت خود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Behind the pomposity, we can see how imperial palace system destroys women's humanity.
[ترجمه گوگل]در پشت سرگشتگی، می‌توان دید که چگونه سیستم کاخ امپراتوری انسانیت زنان را نابود می‌کند
[ترجمه ترگمان]در پشت the ما می توانیم دید که نظام کاخ چه طور بشریت را نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is self-deceiving pomposity.
[ترجمه گوگل]این خود فریبی است
[ترجمه ترگمان] این شخصیت خودش رو فریب داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prince's manner was informal, without a trace of pomposity.
[ترجمه گوگل]رفتار شاهزاده غیررسمی بود، بدون هیچ اثری از هیاهو
[ترجمه ترگمان]رفتار شاهزاده بدون کوچک ترین اثری از pomposity بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was the foundation on which his whole image rested: the lack of pomposity, the charm, the casual clothes.
[ترجمه گوگل]این پایه‌ای بود که تمام تصویر او بر آن استوار بود: فقدان شکوه، جذابیت، لباس‌های غیررسمی
[ترجمه ترگمان]این پایه بود که تمام تصویر او بر آن نقش بسته بود: فقدان of و جذابیت، لباس های معمولی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He stands in front of the cameras and preaches with unmistakable pomposity, treating his opinions as if they were holy writ.
[ترجمه گوگل]او جلوی دوربین‌ها می‌ایستد و با شکوهی غیرقابل انکار موعظه می‌کند و با نظراتش طوری رفتار می‌کند که انگار نوشته‌ای مقدس است
[ترجمه ترگمان]او در مقابل دوربین ها می ایستد و با pomposity unmistakable مخالف می شود و opinions را طوری درمان می کند که انگار این حکم مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکوه (اسم)
magnitude, grandeur, glory, complaint, pomp, effulgence, plaint, resplendence, resplendency, refulgence, pomposity

اب و تاب (اسم)
pomposity

دبدبه (اسم)
pomposity

جلوه و شکوه (اسم)
pomposity

انگلیسی به انگلیسی

• arrogance, conceit; haughtiness, snootiness; pride, pretentiousness
pomposity is very serious behaviour or speech which shows that you think you are more important than you really are; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pomposity
✅️ صفت ( adjective ) : pompous
✅️ قید ( adverb ) : pompously

بپرس