• (2)تعریف: the protuberance at the top front of a saddle.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: pommels, pommeling, pommeled
• : تعریف: to beat, as with the fists or a knobbed weapon; pummel. • مشابه: batter, beat, drub
جمله های نمونه
1. hold the pommel and ride fast
قاچ زین را بگیر و تند اسب سواری کن.
2. The raider's spear rested across the pommel of his saddle, first light glinting on its long, polished blade.
[ترجمه شروین عبیری] نیزه ی غارتگر در کنار قاچ زین او گذاشته شده بود ، و تیغه ی بلند و صیقلی اش زیر نور صبحگاهی می درخشید.
|
[ترجمه گوگل]نیزه مهاجم بر روی قلاب زین او قرار داشت، اولین نوری که روی تیغه بلند و صیقلی آن می درخشید [ترجمه ترگمان]نیزه مهاجم بر سر زین اسب فرود آمد و اولین نور روی تیغه بلند و براق آن می درخشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. China's world champion Xiao Qin won the pommel horse gold medal.
[ترجمه گوگل]شیائو کین، قهرمان جهان از چین، مدال طلای اسب پوممل را به دست آورد [ترجمه ترگمان]Xiao چین قهرمان جهان چین مدال طلای pommel را کسب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The vault is similar to the pommel horse but taller.
[ترجمه گوگل]طاق شبیه به اسب پومل است اما بلندتر است [ترجمه ترگمان]خزانه هم شبیه سر اسب است، اما قد بلندتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Pommel Horse ( men only ) Each move is defined by complex hand placements and body positions.
[ترجمه گوگل]اسب پومل (فقط مردان) هر حرکت با قرار دادن دست ها و موقعیت های بدن پیچیده تعریف می شود [ترجمه ترگمان]هر حرکت با دست پیچیده و موقعیت های بدن تعریف می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A gift from the God of Justice, this pommel gem gleams a holy fire.
[ترجمه گوگل]هدیه ای از طرف خدای عدالت، این جواهر گرانبها آتش مقدسی می درخشد [ترجمه ترگمان]یک هدیه از طرف خدای عدالت، این سنگ تاج، یک آتش مقدس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We have some nice pommel just in from Yunnan.
[ترجمه گوگل]ما چند تا پماد خوب از یوننان داریم [ترجمه ترگمان] ما یه سری pommel خوب تو \"Yunnan\" داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The 7 th World Gymnastics Championships Two gold, pommel horse, floor exercise and individual all - around.
[ترجمه گوگل]هفتمین دوره مسابقات جهانی ژیمناستیک دو طلا، اسب پومل، ورزش روی زمین و انفرادی در همه جا [ترجمه ترگمان]مسابقات ژیمناستیک جام جهانی هفتم دو مدال طلا، افسار اسبی، ورزش زمین و هر فرد دیگر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The basic exercises on the pommel horse include the undercut, double leg circles and scissors.
[ترجمه گوگل]تمرینات اساسی روی اسب پومل شامل آندرکات، دایره های دو پا و قیچی است [ترجمه ترگمان]تمرین های اولیه بر سر اسب عبارتند از the، دایره دو پا و قیچی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Pae Gil - Su of DPRK, Olympic pommel horse gold medallist, won this event again.
[ترجمه گوگل]Pae Gil - Su از DPRK، دارنده مدال طلای المپیک، بار دیگر قهرمان این مسابقات شد [ترجمه ترگمان]pae گیل - سو of، دارنده مدال طلای المپیک، این رویداد را دوباره برنده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Men compete in the following order: floor exercise, pommel horse, rings, vault, parallel Bars and Bar.
[ترجمه گوگل]مردان به ترتیب زیر به رقابت می پردازند: ورزش روی زمین، اسب پومل، حلقه، خرک، میله های موازی و میله [ترجمه ترگمان]مردان با نظم و ترتیب با نظم و ترتیب رقابت می کنند: زمین ورزش، اسب، اسب و حلقه های موازی و بار و بار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Joseph was shrouded beneath a grey, black-striped blanket, and rested his rifle across his saddle pommel.
[ترجمه گوگل]یوسف زیر یک پتوی خاکستری و راه راه سیاه پوشیده شده بود و تفنگش را بر روی زین خود قرار داده بود [ترجمه ترگمان]جوزف زیر پتوی پشمی خاکستری پوشیده شده بود و تفنگش را روی زین زین کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It had a couple of rubies set in the pommel.
[ترجمه گوگل]چند تا یاقوت در آن چیده شده بود [ترجمه ترگمان]چند تکه از یاقوت بر سر آن ها نقش بسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A thin sound beside him, and Ratagan had unsheathed his axe from its case at his pommel.
[ترجمه گوگل]صدای نازکی در کنارش بود و راتاگان غلاف تبرش را از بدنهاش بیرون آورده بود [ترجمه ترگمان]صدایی ضعیف در کنار او برخاست، و Ratagan تبر را از غلاف بیرون کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Reaching inside his tartan plaid he tried to make his fingers take hold of the pommel of his sword.
[ترجمه گوگل]با رسیدن به داخل تارتان شطرنجی اش سعی کرد انگشتانش را به شمشیر خود بگیرد [ترجمه ترگمان]دست به دست گرفت و سعی کرد انگشتانش را از قبضه شمشیرش نگه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• round upward projection of a saddle; hilt of a sword (also pummel) beat, strike; hit, punch, pound; perform gymnastics on a pommel horse (type of gymnastics equipment) a pommel is the knob on the end of the handle of a sword. a pommel is also the part of a saddle that rises up at the front, or a knob that is fixed there.