polyphony

/pəˈlɪfəni//pəˈlɪfəni/

معنی: صداهای متعدد و گوناگون، چند اوایی، چند نثر موزون و مقفی
معانی دیگر: تعدد صداها (مثلا در پژواک)، پر آوایی، بس آوایی، (موسیقی) پلی فونی (counterpoint هم می گویند)، چند نوایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: polyphonies
مشتقات: polyphonous (adj.)
• : تعریف: a musical composition with two or more voices; counterpoint.

جمله های نمونه

1. Its polyphony had to reckon with an element to which Humanism attached enormous importance: the words.
[ترجمه گوگل]چند صدایی آن باید با عنصری که اومانیسم اهمیت زیادی به آن قائل بود حساب می کرد: کلمات
[ترجمه ترگمان]پولیفونی آن باید با عنصری که در آن انسان گرایی دارای اهمیت فراوانی بود، به حساب می آمد: کلمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Perhaps multiculturalism, in its achieved form, was a polyphony of just such well-trained voices.
[ترجمه گوگل]شاید چندفرهنگی، در شکل دست‌یافته‌اش، چند صدایی از چنین صداهای به خوبی آموزش دیده بود
[ترجمه ترگمان]شاید تعدد فرهنگ ها در فرم به دست آمده، صدایی چند صدایی بود که فقط سرو صداهای خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In both the polyphony is freely based on the traditional Passion tones.
[ترجمه گوگل]در هر دو، چند صدایی آزادانه بر اساس زنگ سنتی Passion است
[ترجمه ترگمان]در هر دو پولیفونی (پولیفونی)سنتی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Polyphony, which developed in the ninth century, used the organ as bass accompaniment to liturgical song.
[ترجمه گوگل]پلی‌فونی که در قرن نهم توسعه یافت، از ارگ به‌عنوان همراهی باس برای آوازهای مذهبی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]polyphony که در قرن نهم گسترش یافت، از ارگ به عنوان صدای بم برای آهنگ عبادت استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So it's complex stuff, this polyphony or this counterpoint.
[ترجمه گوگل]بنابراین این چیزهای پیچیده است، این چند صدایی یا این کنترپوان
[ترجمه ترگمان]این چیزی پیچیده است، این چند صدایی یا این کنترپوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ondaatje also use the techniques of polyphony, enhanced the color of the carnival style.
[ترجمه گوگل]Ondaatje همچنین با استفاده از تکنیک های چند صدایی، رنگ سبک کارناوال را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]Ondaatje همچنین از تکنیک های چند صدایی، افزایش رنگ سبک کارناوال استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The main courses include Solfeggio, Harmony, Polyphony, Musical Analysis and Rehearsal.
[ترجمه گوگل]دوره های اصلی شامل سولفژ، هارمونی، چندصدایی، تحلیل موسیقی و تمرین است
[ترجمه ترگمان]دوره های اصلی عبارتند از solfeggio، هارمونی، polyphony، تحلیل موسیقی و تمرین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their artistic forms are characterized by features of "soul stories" and "polyphony" novels.
[ترجمه گوگل]شکل های هنری آنها با ویژگی های رمان های «داستان های روح» و «چند صدایی» مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]اشکال هنری آن ها با ویژگی های \"داستان های روح\" و \"چند صدایی\" توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This thesis employs Bakhtin's theory of polyphony to study the polyphonic features of Absalom, Absalom! "
[ترجمه گوگل]این پایان نامه از نظریه چند صدایی باختین برای بررسی ویژگی های چند صدایی ابسالوم استفاده می کند، ابسالوم! "
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه، نظریه Bakhtin از پولیفونی (پولیفونی)را برای بررسی ویژگی های چند صدایی of، Absalom بکار گرفته است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Musical forms have undergone from a single sound thinking ( homophony ) to a three-dimensional sound thinking (polyphony), and finally achieved both coexistence.
[ترجمه گوگل]فرم‌های موسیقی از تفکر تک صوتی (هموفونی) به تفکر صوتی سه‌بعدی (چند صدایی) رسیده‌اند و در نهایت به هر دو همزیستی دست یافته‌اند
[ترجمه ترگمان]اشکال موسیقی از یک تفکر واحد (homophony)به یک تفکر صدا سه بعدی (پولیفونی)تبدیل شده است و سرانجام هر دو هم زیستی را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The main courses include Solfeggio, Harmony, Polyphony, Musical Analysis, History of Music, Music Aesthetics and Research of World Music.
[ترجمه گوگل]دروس اصلی شامل سولفژو، هارمونی، چندصدایی، تحلیل موسیقی، تاریخچه موسیقی، زیبایی شناسی موسیقی و پژوهش موسیقی جهان است
[ترجمه ترگمان]دوره های اصلی عبارتند از solfeggio، هارمونی، polyphony، تحلیل موسیقی، تاریخ موسیقی، موسیقی Aesthetics و تحقیقات موسیقی جهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The main courses include Theory of Composition, Harmony, Polyphony, Musical Analysis and Orchestration.
[ترجمه گوگل]دروس اصلی شامل تئوری آهنگسازی، هارمونی، چندصدایی، تحلیل موسیقی و ارکستراسیون است
[ترجمه ترگمان]این دوره های اصلی عبارتند از: نظریه ترکیب بندی، هارمونی، polyphony، تحلیل موسیقی و Orchestration
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The score trades in the familiar chord progressions, sticky rhythmic motives and unremitting polyphony.
[ترجمه گوگل]امتیاز با پیشرفت‌های آکورد آشنا، انگیزه‌های ریتمیک چسبنده و چند صدایی بی‌پایان معامله می‌شود
[ترجمه ترگمان]این امتیازات در the familiar، progressions، انگیزه های ریتمیک و پولیفونی (پولیفونی)بی وقفه ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The first book I ever studied was Prout's Strict Counterpoint, which bestows on polyphony an aura of mysterious excellence.
[ترجمه گوگل]اولین کتابی که مطالعه کردم، کنترپوان سخت پروت بود که هاله ای از تعالی اسرارآمیز را به چندصدایی می بخشد
[ترجمه ترگمان]اولین کتابی که من تا به حال مطالعه کردم counterpoint شدید پر فشار پر اوت بود، که ترکیبی از برتری مرموز را به پولیفونی پیچیده ارزانی می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Neither they nor the other kids take any notice of this polyphony.
[ترجمه گوگل]نه آنها و نه بچه های دیگر هیچ توجهی به این چند صدایی نمی کنند
[ترجمه ترگمان]نه آن ها و نه بچه های دیگر هیچ توجهی به این polyphony ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صداهای متعدد و گوناگون (اسم)
polyphony

چند اوایی (اسم)
polyphony

چند نثر موزون و مقفی (اسم)
polyphony

تخصصی

[سینما] چند صدایی

انگلیسی به انگلیسی

• musical piece that consists of several harmonized melodies (music)
polyphony is the playing of several different melodies or the singing of different lines of a song at the same time in a piece of music; a technical term.

پیشنهاد کاربران

polyphony ( موسیقی )
واژه مصوب: چندصدایی
تعریف: بافت موسیقایی که در آن چند بخش صدایی غالباً با هویت مستقل لحنی به طور هم زمان اجرا می شود

بپرس