polyphagia


معنی: پر خوری، اشتهای زیاد
معانی دیگر: میل مفرط به خوراک، پر خواهی، جوع البقر، bulimia پرخوری، خورنده غذاهای گوناگون

جمله های نمونه

1. Jay:Polyuria, polydipsia, polyphagia, and weight loss.
[ترجمه گوگل]جی: پلی اوری، پلی دیپسی، پلی فاژی و کاهش وزن
[ترجمه ترگمان]جی: polyuria، polydipsia، polyphagia، و کاهش وزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Improve polydipsia, polyphagia, polyuria, caused by diabetes.
[ترجمه گوگل]بهبود پلی دیپسی، پلی فاژی، پلی اوری ناشی از دیابت
[ترجمه ترگمان]polydipsia، polyphagia، polyuria، ایجاد شده توسط دیابت را افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Polyphagia may accompany symptoms of hyperglycemia but is not typically a primary patient concern.
[ترجمه گوگل]پلی فاژی ممکن است با علائم هیپرگلیسمی همراه باشد اما به طور معمول نگرانی اولیه بیمار نیست
[ترجمه ترگمان]Polyphagia ممکن است علایم افسردگی را همراه داشته باشند اما معمولا یک نگرانی اولیه بیمار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Secondly, it was decided by physical habits of polyphagia which was inherited for several thousand years.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، عادات جسمی پلی فاژی که برای چندین هزار سال به ارث رسیده بود، مشخص شد
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، این تصمیم با استفاده از عادات فیزیکی of که چندین هزار سال به ارث برده شد، گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The typical symptoms of DM are polydypsia, polyphagia, polyuria, emaciation and urinary glucose caused by hyperglycaemia.
[ترجمه گوگل]علائم معمول DM عبارتند از پلی دیپسی، پلی فاژی، پلی اوری، لاغری و گلوکز ادرار ناشی از هیپرگلیسمی
[ترجمه ترگمان]علائم معمول DM ها عبارتند از: polydypsia، polyphagia، polyuria، لاغری و گلوکز ادراری ناشی از hyperglycaemia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Diabetes mellitus is a disease characterized by polydipsia, polyphagia, polyuria, emaciation and weakness.
[ترجمه گوگل]دیابت ملیتوس یک بیماری است که با پلی دیپسی، پلی فاژی، پلی اوری، لاغری و ضعف مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]بیماری دیابت یک بیماری است که با polydipsia، polyphagia، polyuria، لاغری و ضعف شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In winter and spring, they were polyphagia and their food were mainly earthworm, insect, vegetal leaf and humanity discarded food.
[ترجمه گوگل]در زمستان و بهار، آنها پلی فاژی بودند و غذای آنها عمدتاً کرم خاکی، حشرات، برگ گیاهی و غذای دور ریخته شده بشریت بود
[ترجمه ترگمان]در زمستان و بهار، آن ها polyphagia بودند و غذای آن ها عمدتا earthworm، حشره، گیاهی، گیاهی و انسانی بود که به دور انداخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Habits: Ofen seen in small groups, sometimes they mix into groups of other close species. Prey on insects, fruits in groups, polyphagia.
[ترجمه گوگل]عادات: اغلب در گروه های کوچک دیده می شود، گاهی اوقات آنها به گروه هایی از گونه های نزدیک دیگر مخلوط می شوند شکار حشرات، میوه ها به صورت گروهی، پلی فاژی
[ترجمه ترگمان]عادت ها: Ofen در گروهه ای کوچک دیده می شوند، و بعضی اوقات به گروه هایی از دیگر گونه های نزدیک هم ترکیب می شوند طعمه در حشرات، میوه ها در گروه ها، polyphagia
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Xiaoke is a commonly seen disease in clinic with the typical syndrome of polyphagia, polydispia, polyuria, weariness and emaciation.
[ترجمه گوگل]شیائوکه یک بیماری شایع در کلینیک با سندرم معمولی پلی فاژی، پلی دیسپیا، پلی اوری، خستگی و لاغری است
[ترجمه ترگمان]Xiaoke یک بیماری شایع در کلینیک با سندرم معمول of، polydispia، polyuria، خستگی و لاغری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر خوری (اسم)
gorge, avidity, esurience, gastronomy, edacity, glut, polyphagia

اشتهای زیاد (اسم)
polyphagia

انگلیسی به انگلیسی

• strong desire to eat; excessive need to eat; practice of feeding on many types of food (zoology)

پیشنهاد کاربران

زیاده خوری ( اسم ) : زیاده روی در خوردن
پلی فاژی ( هایپرفاژی ) احساس گرسنگی شدید و سیری ناپذیر که یکی از علائم رایج دیابت است، اما می تواند دلایل پزشکی دیگری مانند پرکاری تیروئید و افسردگی غیر معمول نیز داشته باشد.

بپرس