polymerize

/ˈpɑːləməˌraɪz//ˈpɑːləməˌraɪz/

معنی: پولیمریزه شدن، ترکیب شدن، بسپار شدن
معانی دیگر: درمورد چند ذره مشابه الترکیب باهم ترکیب وجمع شدن وذره بزرگتری تشکیل دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: polymerizes, polymerizing, polymerized
• : تعریف: to subject to or undergo the process of forming a polymer.

مترادف ها

پولیمریزه شدن (فعل)
polymerize

ترکیب شدن (فعل)
synthesize, polymerize

بسپار شدن (فعل)
polymerize

تخصصی

[شیمی] بسپار کردن، بسپار شدن

انگلیسی به انگلیسی

• combine two or more separate molecules to form a more complex molecule (also polymerise)

پیشنهاد کاربران

polymerize ( شیمی )
واژه مصوب: بسپار شدن
تعریف: به هم پیوستن دو یا چند تکپار برای تولید یک بَسپار

بپرس