1. This odd reversal of polygyny has been attributed to a very high rate of ground predation whereby clutches are easily lost.
[ترجمه گوگل]این معکوس عجیب چندجنسی به نرخ بسیار بالای شکار زمین نسبت داده شده است که به موجب آن کلاچ ها به راحتی گم می شوند
[ترجمه ترگمان]این برگشت عجیب of به نرخ بسیار بالایی از شکار زمین نسبت داده می شود که به راحتی از دست می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. But to allow polygyny but not polyandry would be to discriminate against women.
[ترجمه گوگل]اما اجازه دادن به تعدد زوجات، اما نه تعدد زوجات، تبعیض علیه زنان است
[ترجمه ترگمان]اما اجازه دادن به polygyny برای تبعیض علیه زنان کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Monogyny and polygyny which people scrupulously abide by nowadays have a history of only several thousand years.
[ترجمه گوگل]تک همسری و تعدد زوجات که امروزه مردم با دقت به آن پایبند هستند، سابقه ای چند هزار ساله دارند
[ترجمه ترگمان]Monogyny و polygyny که این روزها مردم به دقت به آن پایبند هستند، تاریخ تنها چند هزار سال دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. However, polygyny itself is not a sufficient cause of suicide bombing.
[ترجمه گوگل]با این حال، تعدد زوجات خود دلیل کافی برای بمب گذاری انتحاری نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، polygyny خودش دلیل کافی برای بمب گذاری انتحاری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It was polygyny that accounts for human females'general longevity over males.
[ترجمه گوگل]تعدد زوجات بود که باعث طول عمر عمومی زنان انسان نسبت به مردان می شود
[ترجمه ترگمان]این کتاب polygyny بود که طول عمر کلی زنان نسبت به مردان را شرح می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. So polygyny increases competitive pressure on men, especially young men of low status.
[ترجمه گوگل]بنابراین تعدد زوجات فشار رقابتی را بر مردان، به ویژه مردان جوان با موقعیت پایین افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین polygyny فشار رقابتی بر مردان به خصوص مردان جوان را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Men live in polygyny, while women in polyandry.
[ترجمه گوگل]مردان در چند همسری زندگی می کنند، در حالی که زنان در چندگانگی
[ترجمه ترگمان]مردان در polygyny زندگی می کنند در حالی که زنان در polyandry زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. McLennan knew only three forms of marriage: polygyny, polyandry and monogamy.
[ترجمه گوگل]مک لنان تنها سه شکل ازدواج را می دانست: چند همسری، چند همسری و تک همسری
[ترجمه ترگمان]McLennan تنها سه نوع ازدواج می دانست: polygyny، polyandry، و تکگانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Polygyny - A mating system in which males mate several females.
[ترجمه گوگل]Polygyny - سیستم جفت گیری که در آن نرها چندین ماده را جفت می کنند
[ترجمه ترگمان]Polygyny - یک سیستم جفت گیری که در آن مردان چندین زن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Might that be one small reason among many larger ones explaining why polygyny has been much more common than polyandry?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است این یک دلیل کوچک در میان بسیاری از دلایل بزرگتر باشد که توضیح می دهد چرا چند همسری بسیار رایج تر از چند آندری بوده است؟
[ترجمه ترگمان]شاید این یک دلیل کوچک در میان بسیاری از آن هایی باشد که توضیح می دهند چرا polygyny بسیار رایج تر از polyandry است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. What distinguishes Islam from other major religions is that it tolerates polygyny.
[ترجمه گوگل]آنچه اسلام را از سایر ادیان بزرگ متمایز می کند این است که چند همسری را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]آنچه که اسلام را از دیگر ادیان اصلی متمایز می سازد این است که تحمل polygyny را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Men in monogamous societies imagine they would be better off under polygyny.
[ترجمه گوگل]مردان در جوامع تک همسری تصور می کنند در شرایط چند همسری وضعیت بهتری دارند
[ترجمه ترگمان]مردان در جوامع تک همسر تصور می کنند که در دوره polygyny بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید