polygyny

/pəˈlɪdʒəni//pəˈlɪdʒəni/

معنی: تعدد زوجات، چند زنی
معانی دیگر: (جفتگیری حیوان نر با بیش از یک حیوان ماده) پر ماده گیری، چند ماده گیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: polygynist (n.)
• : تعریف: the practice or state of having two or more wives at the same time.

جمله های نمونه

1. This odd reversal of polygyny has been attributed to a very high rate of ground predation whereby clutches are easily lost.
[ترجمه گوگل]این معکوس عجیب چندجنسی به نرخ بسیار بالای شکار زمین نسبت داده شده است که به موجب آن کلاچ ها به راحتی گم می شوند
[ترجمه ترگمان]این برگشت عجیب of به نرخ بسیار بالایی از شکار زمین نسبت داده می شود که به راحتی از دست می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But to allow polygyny but not polyandry would be to discriminate against women.
[ترجمه گوگل]اما اجازه دادن به تعدد زوجات، اما نه تعدد زوجات، تبعیض علیه زنان است
[ترجمه ترگمان]اما اجازه دادن به polygyny برای تبعیض علیه زنان کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Monogyny and polygyny which people scrupulously abide by nowadays have a history of only several thousand years.
[ترجمه گوگل]تک همسری و تعدد زوجات که امروزه مردم با دقت به آن پایبند هستند، سابقه ای چند هزار ساله دارند
[ترجمه ترگمان]Monogyny و polygyny که این روزها مردم به دقت به آن پایبند هستند، تاریخ تنها چند هزار سال دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, polygyny itself is not a sufficient cause of suicide bombing.
[ترجمه گوگل]با این حال، تعدد زوجات خود دلیل کافی برای بمب گذاری انتحاری نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، polygyny خودش دلیل کافی برای بمب گذاری انتحاری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was polygyny that accounts for human females'general longevity over males.
[ترجمه گوگل]تعدد زوجات بود که باعث طول عمر عمومی زنان انسان نسبت به مردان می شود
[ترجمه ترگمان]این کتاب polygyny بود که طول عمر کلی زنان نسبت به مردان را شرح می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So polygyny increases competitive pressure on men, especially young men of low status.
[ترجمه گوگل]بنابراین تعدد زوجات فشار رقابتی را بر مردان، به ویژه مردان جوان با موقعیت پایین افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین polygyny فشار رقابتی بر مردان به خصوص مردان جوان را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Men live in polygyny, while women in polyandry.
[ترجمه گوگل]مردان در چند همسری زندگی می کنند، در حالی که زنان در چندگانگی
[ترجمه ترگمان]مردان در polygyny زندگی می کنند در حالی که زنان در polyandry زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. McLennan knew only three forms of marriage: polygyny, polyandry and monogamy.
[ترجمه گوگل]مک لنان تنها سه شکل ازدواج را می دانست: چند همسری، چند همسری و تک همسری
[ترجمه ترگمان]McLennan تنها سه نوع ازدواج می دانست: polygyny، polyandry، و تکگانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Polygyny - A mating system in which males mate several females.
[ترجمه گوگل]Polygyny - سیستم جفت گیری که در آن نرها چندین ماده را جفت می کنند
[ترجمه ترگمان]Polygyny - یک سیستم جفت گیری که در آن مردان چندین زن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Might that be one small reason among many larger ones explaining why polygyny has been much more common than polyandry?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است این یک دلیل کوچک در میان بسیاری از دلایل بزرگتر باشد که توضیح می دهد چرا چند همسری بسیار رایج تر از چند آندری بوده است؟
[ترجمه ترگمان]شاید این یک دلیل کوچک در میان بسیاری از آن هایی باشد که توضیح می دهند چرا polygyny بسیار رایج تر از polyandry است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What distinguishes Islam from other major religions is that it tolerates polygyny.
[ترجمه گوگل]آنچه اسلام را از سایر ادیان بزرگ متمایز می کند این است که چند همسری را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]آنچه که اسلام را از دیگر ادیان اصلی متمایز می سازد این است که تحمل polygyny را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Men in monogamous societies imagine they would be better off under polygyny.
[ترجمه گوگل]مردان در جوامع تک همسری تصور می کنند در شرایط چند همسری وضعیت بهتری دارند
[ترجمه ترگمان]مردان در جوامع تک همسر تصور می کنند که در دوره polygyny بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعدد زوجات (اسم)
polygamy, polygyny

چند زنی (اسم)
polygyny

انگلیسی به انگلیسی

• practice of marrying more than one woman simultaneously

پیشنهاد کاربران

چند زنی.
به حالتی اشاره دارد که در آن یک مرد با چند زن به طور همزمان ازدواج کرده باشد.
چندزنی معمولاً در جوامع سنتی یا مذهبی رایج تر است.
چند زنی نوعی ازدواج چندهمسری است که به موجب آن یک مرد به صورت همزمان با بیش از یک زن ازدواج می کند. چندزنی در بسیاری کشورهای غرب آسیا و خاورمیانه از دیرباز رایج است . همچنین در دین اسلام منعی ندارد.
polygyny ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: چندزنی
تعریف: ازدواج مرد با بیش از یک زن به طور هم زمان

بپرس