polygynous

/pəˈlɪdʒənəs//pəˈlɪdʒənəs/

معنی: چند زنه، دارای چند الت مادگی
معانی دیگر: دارای چند الت مادگی، چند زنه

جمله های نمونه

1. The more polygynous the species, the greater the size disparity between the sexes.
[ترجمه گوگل]هرچه گونه های چندجنسی بیشتر باشد، اختلاف اندازه بین جنس ها بیشتر است
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر گونه ها اختلاف داشته باشند، اختلاف بزرگی بین زن و مرد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Because most bowerbirds are polygynous, meaning one male is the mate of more than one female, and these males build decorative bowers, they make excellent species for testing this idea.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که بیشتر پرنده‌های کمان چندجنس هستند، به این معنی که یک نر جفت بیش از یک ماده است و این نرها کمان‌های تزئینی می‌سازند، گونه‌های بسیار خوبی برای آزمایش این ایده می‌سازند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بیشتر bowerbirds ها polygynous هستند، به این معنی که یک مرد، جفت بیش از یک زن است، و این مردان bowers تزیینی می سازند، و گونه های بسیار خوبی برای آزمایش این ایده می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The low-ranking wives in polygynous marriages should be in worse condition because they get a smaller share of their husband's resources.
[ترجمه گوگل]همسران رده پایین در ازدواج های چند همسری باید در وضعیت بدتری باشند زیرا سهم کمتری از منابع شوهر خود دارند
[ترجمه ترگمان]زنان رده پایین در ازدواج های polygynous باید وضعیت بدتری داشته باشند چون آن ها سهم کمتری از منابع شوهر خود دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In 16 of the 19 polygynous species in their sample, males of all ages were much more likely to die during any given period than were females.
[ترجمه گوگل]در 16 گونه از 19 گونه چندجنسی موجود در نمونه آنها، احتمال مرگ مردان در تمام سنین در هر دوره معین بسیار بیشتر از ماده ها بود
[ترجمه ترگمان]در ۱۶ مورد از ۱۹ گونه polygynous در نمونه آن ها، مردان در تمام سنین به احتمال زیاد در طول هر دوره زمانی بیشتر از زنان می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For you, I can 't those polygynous.
[ترجمه گوگل]برای تو، من نمی توانم آن چندهمسرها را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]برای تو، من نمی تونم اون polygynous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many polygynous marriages have shown considerable variability in the amount of influence and control multiple wives could command.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ازدواج‌های چند‌همسری، تنوع قابل‌توجهی را در میزان نفوذ و کنترل چندین همسر نشان داده‌اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ازدواج های polygynous تغییرپذیری قابل توجهی را در میزان نفوذ و کنترل چند زن نشان داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is not a complete truism in a polygynous marriage, and is a criticism of monogamous marriages as well.
[ترجمه گوگل]این یک حقیقت واقعی در ازدواج چندهمسری نیست و انتقادی است به ازدواج های تک همسری
[ترجمه ترگمان]این یک توصیف کامل از ازدواج فامیلی نیست، و این یک انتقاد از ازدواج های تک همسر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We know that humans have been polygynous throughout most of history because men are taller than women.
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که انسان ها در بیشتر تاریخ چندهمسر بوده اند، زیرا مردان از زنان بلندتر هستند
[ترجمه ترگمان]ما می دانیم که انسان ها در طول تاریخ سیر شده اند، زیرا مردان از زنان بلندتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Previous studies proposed that testes are smaller in polygynous species such as gorillas where one alpha male monopolises mating with multiple females.
[ترجمه گوگل]مطالعات قبلی نشان می‌دهد که بیضه‌ها در گونه‌های چندجنسی مانند گوریل‌ها که در آنها یک نر آلفا در انحصار جفت‌گیری با چند ماده قرار می‌گیرد، کوچک‌تر هستند
[ترجمه ترگمان]مطالعات قبلی پیشنهاد کردند که اندام های جنسی در گونه های polygynous مثل gorillas که در آن یک نر آلفا نر با چند زن جفت گیری می کند، کوچک تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A special kind of polygynous mating system where aggregated males display and females attend primarily for the purpose of fertilisation.
[ترجمه گوگل]نوع خاصی از سیستم جفت گیری چندجنسی که در آن نرهای جمع شده نمایش داده می شوند و ماده ها عمدتاً به منظور لقاح حضور می یابند
[ترجمه ترگمان]یک نوع خاص از سیستم جفت گیری polygynous که در آن نرها و ماده ها عمدتا به منظور of به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Although polygynous marriages are not recognised in most modern societies, polygynous behaviour remains common.
[ترجمه گوگل]اگرچه ازدواج های چندهمسری در اکثر جوامع مدرن به رسمیت شناخته نشده است، رفتار چندهمسری همچنان رایج است
[ترجمه ترگمان]با اینکه ازدواج های polygynous در اغلب جوامع مدرن به رسمیت شناخته نشده است، اما رفتار polygynous رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These true seals have a highly polygynous mating system, with a successful male able to impregnate up to 50 females in one season.
[ترجمه گوگل]این فوک های واقعی دارای سیستم جفت گیری بسیار چندجنسی هستند و یک نر موفق قادر است تا 50 ماده را در یک فصل باردار کند
[ترجمه ترگمان]این فک ها دارای یک سیستم جفت گیری بسیار polygynous هستند و یک مرد موفق قادر است تا ۵۰ زن را در یک فصل جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sexes form different kinds of association for breeding in different species; some are monogamous, others polygynous, others polyandrous.
[ترجمه گوگل]جنس ها انواع مختلفی از انجمن ها را برای پرورش در گونه های مختلف تشکیل می دهند برخی تک همسر، برخی دیگر چند همسر، برخی دیگر چند آندر هستند
[ترجمه ترگمان]این دو جنس، انواع مختلفی از پیوستگی را برای پرورش در گونه های مختلف تشکیل می دهند؛ برخی از آن ها تک همسر هستند، برخی دیگر polygynous، دیگران polyandrous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Males do not go on to construct further nests as polygynous weavers of more productive lands do.
[ترجمه گوگل]نرها به ساختن لانه های بیشتر ادامه نمی دهند، همانطور که بافندگان چندجنسه در زمین های پربارتر انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]مردان به ساختن لانه های بیشتر به عنوان weavers polygynous از زمین های productive ادامه نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چند زنه (صفت)
polygamous, polygynous

دارای چند الت مادگی (صفت)
polygynous

انگلیسی به انگلیسی

• married to more than one woman simultaneously, polygamous

پیشنهاد کاربران

بپرس