polygamous

/pəˈlɪɡəməs//pəˈlɪɡəməs/

معنی: چند شوهر ه، چندگان، چند زنه
معانی دیگر: (جانور شناسی) پرهمسر، پرزامه، وابسته به چند زنی

جمله های نمونه

1. cocks are polygamous
خروس ها چند زنه هستند.

2. In some polygamous species, such as the patas monkey, the males become henpecked.
[ترجمه گوگل]در برخی از گونه های چندهمسر مانند میمون پاتاس، نرها مرغ مرغ می شوند
[ترجمه ترگمان]در برخی از گونه های چند گانه نظیر میمون patas، نرها به henpecked تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most men in highly polygamous societies are condemned to celibacy.
[ترجمه گوگل]اکثر مردان در جوامع به شدت چندهمسری محکوم به تجرد هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در جوامع دارای چند زنه، به تجرد محکوم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many duck species are polygamous, with the drakes having no role in rearing the families.
[ترجمه گوگل]بسیاری از گونه های اردک چندهمسر هستند و دریک ها نقشی در پرورش خانواده ها ندارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از گونه های اردک دارای چند همسر هستند و the هیچ نقشی در تربیت خانواده ها ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Competition among males for mates is stronger in polygamous than in monogamous species.
[ترجمه گوگل]رقابت بین نرها برای جفت در گونه های چندهمسری قوی تر از تک همسری است
[ترجمه ترگمان]رقابت بین مردان برای جفت گیری در چند زن قوی تر از نوع تک همسر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In respect to violin, I am polygamous.
[ترجمه گوگل]در مورد ویولن من چندهمسرم
[ترجمه ترگمان]در مورد ویولن، من چند همسر هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is in consonance with their being polygamous.
[ترجمه گوگل]این با چندهمسری بودن آنها همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان]این با همسر بودن آن ها هماهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Men are polygamous by nature. There's no doubt and there's nothing to debate about it.
[ترجمه گوگل]مردان ذاتاً چندهمسر هستند شکی نیست و جای بحثی در این مورد نیست
[ترجمه ترگمان] مردا از طبیعت خوششون میاد شکی نیست و چیزی نیست که در موردش بحث کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They formed an exclusive, polygamous community with a militia and territorial ambitions.
[ترجمه گوگل]آنها یک جامعه انحصاری و چندهمسری با شبه نظامی و جاه طلبی های سرزمینی تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک جامعه انحصاری با چند همسر را تشکیل دادند که دارای یک شبه نظامیان و جاه طلبی های منطقه ای بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Practice of polygamy and polygamous marriages are outlawed in many countries.
[ترجمه گوگل]تعدد زوجات و ازدواج های چندهمسری در بسیاری از کشورها غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]اعمال چند همسری و ازدواج با چند همسر در بسیاری از کشورها غیرقانونی اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Polygamous species have shorter life spans than monogynous species.
[ترجمه گوگل]گونه‌های چندجنسی طول عمر کوتاه‌تری نسبت به گونه‌های تک‌جنس دارند
[ترجمه ترگمان]گونه های polygamous دارای طول عمر کوتاه تر از monogynous گونه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Less than 1 percent of the men in any Muslim country are polygamous.
[ترجمه گوگل]کمتر از 1 درصد از مردان در هر کشور مسلمان چندهمسر هستند
[ترجمه ترگمان]کم تر از ۱ درصد از مردان در هر کشور مسلمان چند همسر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Clitoridectomy (removal of the clitoris) and infibulation (sewing up the entrance to the vagina) are more common in a polygamous than in a monogamous society.
[ترجمه گوگل]کلیتوریدکتومی (برداشتن کلیتوریس) و انفیبولاسیون (دوختن ورودی واژن) در جامعه چند همسری شایع تر از جامعه تک همسری است
[ترجمه ترگمان]Clitoridectomy (جدا کردن the)و infibulation (دوخت و دوز بر روی مهبل)بیشتر در چند همسر رایج هستند تا در یک جامعه تک همسر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some preach abstinence yet turn a blind eye to polygamous marriages, adultery and genital mutilation.
[ترجمه گوگل]برخی موعظه پرهیز می کنند اما چشم خود را بر ازدواج های چندهمسری، زنا و ناقص سازی اندام تناسلی می بندند
[ترجمه ترگمان]برخی هنوز موعظه پرهیز از ازدواج، زنا و یا ختنه زنان را کور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چند شوهره (صفت)
polyandrous, polygamous

چندگان (صفت)
polygamous, polygamic

چند زنه (صفت)
polygamous, polygynous

انگلیسی به انگلیسی

• married to more than one spouse simultaneously (esp. more than one wife)

پیشنهاد کاربران

چند زنه. ( مربوط به ) چند زنی. چند همسری
مثال:
Cities are like siblings in a large polygamous family.
شهرها شبیه هم شیرها در یک خانواده بزرگ چند همسری هستند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : polygamy / polygamist
✅️ صفت ( adjective ) : polygamous
✅️ قید ( adverb ) : _
polygamous ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: چندکام
تعریف: مربوط به چندکامی و چندهمسری|||متـ . چندهمسر
چند همسری

بپرس