polydactyly

جمله های نمونه

1. Methods From 198 56 cases of congenital thumb polydactyly, trigger thumb and macrodactyly were treated surgically.
[ترجمه گوگل]MethodsFrom 198، 56 مورد از پلی داکتیلی شست مادرزادی، ماشه شست و ماکروداکتیلی تحت عمل جراحی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]روش ها از ۱۹۸ مورد از thumb مادرزادی polydactyly، thumb و macrodactyly با عمل جراحی درمان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Research shows that polydactyly has a similar development mechanism, and this kind of polydactyly character seems to be controlled by homologous genes among species.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می‌دهد که پلی‌داکتیلی مکانیسم رشد مشابهی دارد و به نظر می‌رسد این نوع ویژگی پلی‌داکتیلی توسط ژن‌های همولوگ در میان گونه‌ها کنترل می‌شود
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان می دهد که polydactyly مکانیزم رشد مشابهی دارد و این نوع ویژگی polydactyly با ژن های هم گون در میان گونه ها کنترل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusions: These findings show that central polydactyly, syndactyly, and central deficiencies have the same early morphological changes: abnormal clefts in the central part of the footplate.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: این یافته‌ها نشان می‌دهد که نقص‌های پلی داکتیلی، سینداکتیلی و مرکزی دارای تغییرات مورفولوژیکی اولیه یکسان هستند: شکاف‌های غیر طبیعی در قسمت مرکزی کف پا
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهند که polydactyly مرکزی، syndactyly، و کاستی های مرکزی همان تغییرات مورفولوژیک اولیه را دارند: شکاف غیر عادی در بخش مرکزی of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To study the genes of polydactyly and molecular mechanism can help us to know how limbs form and reveal the producing process of limbs.
[ترجمه گوگل]مطالعه ژن های پلی داکتیلی و مکانیسم مولکولی می تواند به ما کمک کند تا بدانیم اندام ها چگونه شکل می گیرند و فرآیند تولید اندام ها را آشکار می کنند
[ترجمه ترگمان]مطالعه ژن های polydactyly و مکانیزم مولکولی می تواند به ما کمک کند تا بدانیم اندام ها چگونه شکل اندام ها را شکل می دهند و فرآیند تولید اندام ها را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mostly people go for plastic surgery. And sometimes when polydactyly is minimal, it can be cured normally, without an operation.
[ترجمه گوگل]بیشتر افراد برای جراحی پلاستیک مراجعه می کنند و گاهی اوقات زمانی که پلی داکتیلی حداقل است، می توان آن را به طور معمول، بدون عمل جراحی، درمان کرد
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم برای جراحی پلاستیک می روند و بعضی اوقات وقتی polydactyly حداقل است، بدون عمل جراحی می تواند به طور عادی درمان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Doctors attending to the child said that it was a rare phenomenon and diagnosed it as polydactyly.
[ترجمه گوگل]پزشکان معالج این کودک را پدیده نادری دانستند و آن را پلی داکتیلی تشخیص دادند
[ترجمه ترگمان]پزشکان در این کودک گفتند که این پدیده نادری است و آن را polydactyly تشخیص داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She said that, it is absolutely curable. Mostly people go for plastic surgery. And sometimes when polydactyly is minimal, it can be cured normally, without an operation.
[ترجمه گوگل]او گفت که کاملاً قابل درمان است بیشتر افراد برای جراحی پلاستیک مراجعه می کنند و گاهی اوقات زمانی که پلی داکتیلی حداقل است، می توان آن را به طور معمول، بدون عمل جراحی، درمان کرد
[ترجمه ترگمان]او گفت که این کاملا قابل درمان است بیشتر مردم برای جراحی پلاستیک می روند و بعضی اوقات وقتی polydactyly حداقل است، بدون عمل جراحی می تواند به طور عادی درمان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His major systemic findings include cleft lip and palate, polydactyly, simian crease, congenital heart disease (V. S. D. ), inguinal hernia, hypotonicity of neck and low set ear.
[ترجمه گوگل]عمده ترین یافته های سیستمیک او شامل شکاف لب و کام، پلی داکتیلی، چین موزیک، بیماری مادرزادی قلبی (V S D )، فتق مغبنی، هیپوتونیکی گردن و گوش پایین است
[ترجمه ترگمان]یافته های بزرگ سیستمیک او شامل شکاف لب و ذائقه، polydactyly، simian، بیماری های قلبی مادرزادی (V اس (D)، فتق معده، فتق گلو و گوش تنظیم کوتاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of having many fingers or toes

پیشنهاد کاربران

The condition of having extra fingers or toes
✅ توضیح و تفسیر مثال انگلیسی: having more than normal digit ( finger / toe )
[پزشکی] چندانگشتی: دارای انگشتان بیش از تعداد طبیعی
داشتن بیش از تعداد طبیعی انگشتان دست و پا
تعداد زیادی انگشت دست یا پا داشتن

بپرس