poltergeist

/ˈpoltərˌɡaɪst//ˈpɒltəɡaɪst/

شبح، روح (به ویژه روحی که صداهای اسرار آمیز ایجاد می کند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a supernatural presence that manifests itself by making noises and causing objects to move.

جمله های نمونه

1. Alison says the poltergeist has tried to smother her boyfriend in their terraced house.
[ترجمه گوگل]آلیسون می‌گوید که پلترگیست سعی کرده است دوست پسرش را در خانه‌ی پلکانی‌شان خفه کند
[ترجمه ترگمان]آلیسون میگه the سعی کرده که دوست پسرش رو در terraced خفه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Though many poltergeist influences can be explained in this way, what of those which happen in empty, uninhabited properties?
[ترجمه گوگل]اگرچه بسیاری از تأثیرات poltergeist را می توان به این شکل توضیح داد، اما آنهایی که در املاک خالی و خالی از سکنه رخ می دهند چیست؟
[ترجمه ترگمان]اگر چه بسیاری از این poltergeist در این روش می توانند توضیح داده شوند، اما چه چیزهایی در خواص خالی و غیر مس رخ می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The main features marking the presence of a poltergeist are moving objects, electrical high jinks, or mysterious noises.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های اصلی نشان‌دهنده حضور یک پولترگیست، اجسام متحرک، جرقه‌های الکتریکی شدید یا صداهای مرموز است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اصلی که حضور یک روح مزاحم را مشخص می کنند اشیا در حال حرکت، شوک الکتریکی زیاد یا صداهای مرموز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Clark says the poltergeist scatters pots and pans over the kitchen floor, opens locked doors and frightens the family dog.
[ترجمه گوگل]کلارک می‌گوید که پلترگیست قابلمه‌ها و ماهیتابه‌ها را روی کف آشپزخانه پراکنده می‌کند، درهای قفل شده را باز می‌کند و سگ خانواده را می‌ترساند
[ترجمه ترگمان]کلارک می گوید که روح مزاحم دیگ و pans را در کف آشپزخانه پراکنده می کند، درها را باز می کند و سگ خانواده را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To them, Princess Alice was like a mischievous poltergeist with attention deficit disorder: she did things because she wanted to, and that's that.
[ترجمه گوگل]برای آنها، پرنسس آلیس مانند یک پولترژیست بداخلاق با اختلال کمبود توجه بود: او کارهایی را انجام می داد زیرا می خواست، و بس
[ترجمه ترگمان]برای آن ها، شاهزاده خانم، مثل یک روح مزاحم با کسر درآمد، با توجه به مشکلات کم کسری: او کارها را انجام داد، چون خودش می خواست، و همین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other stories spoke of poltergeist effects such as objects being thrown around the house and objects of the dead person mysteriously moving.
[ترجمه گوگل]داستان‌های دیگر از اثرات poltergeist مانند اشیایی که در اطراف خانه پرتاب می‌شوند و اشیایی که فرد مرده به طور مرموزی در حال حرکت است صحبت می‌کند
[ترجمه ترگمان]داستان های دیگری از تاثیر ارواح مانند اشیا دور خانه و اشیا بی جان فرد مرده به طرز مرموزی تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This poltergeist activity has been occurring for a while now, but I wasn't expecting to see this much activity caught on video.
[ترجمه گوگل]این فعالیت poltergeist مدتی است که در حال انجام است، اما من انتظار نداشتم این میزان فعالیت را در ویدیو ببینم
[ترجمه ترگمان]این فعالیت پر از ارواح برای مدتی در حال رخ دادن است، اما من انتظار نداشتم که این فعالیت زیاد در ویدئو حضور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In some cases, the poltergeist is malignant, sexually violating its victim as a form of terror or control.
[ترجمه گوگل]در برخی موارد، poltergeist بدخیم است و قربانی خود را به عنوان نوعی وحشت یا کنترل مورد تجاوز جنسی قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، poltergeist بدخیم است و قربانی خود را به عنوان شکلی از ترور یا کنترل از نظر جنسی نقض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Roll contends that poltergeist phenomena are unconsciously caused by an individual or living "agent" who is often under some degree of stress or anxiety.
[ترجمه گوگل]رول ادعا می کند که پدیده های پولترگیست ناخودآگاه توسط یک فرد یا "عامل" زنده ایجاد می شود که اغلب تحت درجاتی از استرس یا اضطراب است
[ترجمه ترگمان]رول ادعا می کند که این پدیده روح مزاحم به طور ناخودآگاه توسط یک فرد یا عامل زنده که اغلب تحت درجاتی از استرس یا اضطراب است، ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The restless spirit of a deceased person, a poltergeist is a ghost that is heard and felt rather than seen.
[ترجمه گوگل]روح ناآرام یک فرد متوفی، یک پولترژیست روحی است که به جای دیده شدن، شنیده و احساس می شود
[ترجمه ترگمان]روح بی قرار یک فرد مرحوم، یک روح، روح یک روح است که به نظر می رسد و بهتر از آن است که دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gone are the wild, kaleidoscopic murals, desiccated couches and furry dancing masses that rendered the old space a rhythmic poltergeist.
[ترجمه گوگل]دیگر نقاشی‌های دیواری وحشی، کاناپه‌های خشک‌شده و رقصان پشمالو که فضای قدیمی را تبدیل به یک پولترژیست موزون می‌کرد، از بین رفته‌اند
[ترجمه ترگمان]کاناپه های پوشیده از وحشی، kaleidoscopic خشک شده و توده های مواج و رقصان که فضای کهنه و rhythmic را تشکیل می دادند، از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The village is said to have at least 12 spectres, including a highwayman, a phantom monk, the hanging body of a schoolmaster and a poltergeist in the local pub.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که این دهکده حداقل 12 طیف دارد، از جمله یک راهب، یک راهب فانتوم، جسد حلق آویز یک مدیر مدرسه و یک پولترگیست در میخانه محلی
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این روستا دست کم ۱۲ خانه دارد، از جمله یک دزد، یک راهب شبح، جسد معلق یک مدرسه و یک روح مزاحم در میخانه محلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even at the age of 3 with a mortgage, two sick kids and a leaking pipe in the laundry room, the clown in the movie Poltergeist still gives him the creeps.
[ترجمه گوگل]حتی در سن 3 سالگی با وام مسکن، دو بچه مریض و نشتی لوله در اتاق رختشویی، دلقک در فیلم پولترگیست هنوز به او خزنده می دهد
[ترجمه ترگمان]حتی در سن ۳ سالگی با یک وام مسکن، دو کودک بیمار و یک لوله نشت در اتاق لباس شویی، دلقک در فیلم، روح مزاحم هنوز به او می خزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. ''I think with the unusual movement of the being and the poltergeist experiences there is too much additional information to say that is something in nothing.
[ترجمه گوگل]«من فکر می‌کنم با حرکت غیرمعمول موجود و تجربیات پولترگیست، اطلاعات اضافی زیادی وجود دارد که بتوان گفت که چیزی در هیچ است
[ترجمه ترگمان]من با حرکات غیر معمول موجود بودن و تجربه روح مزاحم فکر می کنم که اطلاعات اضافی زیادی برای گفتن وجود دارد که چیزی در هیچ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• spirit, ghost; spirit that announces its presence by making noises causing other disturbances (german)
a poltergeist is an invisible force which is believed to move furniture or throw objects around, and which is often thought of as a type of ghost.

پیشنهاد کاربران

پولترجایست ( به آلمانی Poltergeist ) عبارتی آلمانی در افسانه های اشباح ( Ghostlore ) است که به معنای روح خبیث یا روح پرسر و صدا است، نوعی شبح یا روح است که می تواند اذیت های فیزیکی انجام دهد برای نمونه: اجسام را جابجا یا نابود کند یا صداهای ناهنجار بلند ایجاد کند. همچنین آنها می توانند مردم را نیشگون یا گاز بگیرد یا انسان ها را کتک بزند یا از جایی به جای دیگر ببرد. روح انسان های بد و گناهکار و شیطانی ومورد غضب خداوند را روح خبیث می گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The poltergeist in the old house would constantly move objects and make strange noises.
In a spooky story, someone might say, “I think there’s a poltergeist haunting my bedroom. ”
A paranormal investigator might explain, “Poltergeists are often associated with adolescent girls going through emotional turmoil. ”

poltergeist
این یک واژه ی مرکب آلمانی بوده ( polter geist ) که در قالب وام واژه به انگلیسی نیز راه یافته است. اسم geist به معنای �شبح/روح� بوده و با ghost از انگلیسی نیز هم ریشه است. پیشوند polter از فعل آلمانی poltern گرفته شده، که به معنای حرکت کردن چیزی یا به حرکت در آوردن چیزی با سروصدای بلند، یا ایجاد سروصدا از طریق برخورد اجسام است.
...
[مشاهده متن کامل]

در اساطیر و ادبیات تخیلی، poltergeist به اشباحی گفته می شود که معمولاً قابل دیدن نیستند و تنها می توان از طریق ایجاد اختلالات فیزیکی در محیط ( همچون انداختن اجسام از ارتفاع، به نوسان درآوردن لوسترها، خاموش کردن چراغ ها، ایجاد سروصدا و. . . ) به وجودشان پی بُرد.
در علوم کامپیوتر، poltergeist نام یک ضدالگو بوده و به اشیائی با عمر کوتاه و معمولاً بدون حالت اشاره دارد که برای مقداردهی اولیه یا فراخوانی متدها در دیگر کلاس های ماندگارتر استفاده می شوند و عملکردشان مشابه اشباحی است که برای مدت کوتاهی پدیدار شده، آثاری روی اشیا دیگر گذاشته و سپس ناپدید می شوند.
برابر فارسی دقیقی برای این واژه وجود ندارد؛ هرچند که معمولاً از �روح/ارواح خبیثه� استفاده می کنند.

روح خبیث
# The� house was haunted by a poltergeist
# He says that a poltergeist has tried to smother him
noun
[count] :
a ghost that makes strange noises and causes objects to move
پُلتِر گایست
جنِّ مزاحم
روح خبیث

بپرس