political scientist

/pəˈlɪtəkl̩ˈsaɪəntəst//pəˈlɪtɪkl̩ˈsaɪəntɪst/

ویژه گر علوم سیاسی

جمله های نمونه

1. By knowing the preferences and pay-off structures, the political scientist can examine all possible combinations of choices by the two players.
[ترجمه گوگل]دانشمند علوم سیاسی با دانستن ترجیحات و ساختارهای سودآوری، می‌تواند همه ترکیب‌های احتمالی انتخاب‌های دو بازیگر را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]متخصص علوم سیاسی با دانستن اولویت ها و ساختارها، می تواند تمام ترکیبات ممکن از انتخاب ها را توسط دو بازیکن بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In comparative politics, the political scientist compares countries in an effort to verify the theories that have been formulated.
[ترجمه گوگل]در سیاست تطبیقی، کارشناس علوم سیاسی در تلاش برای تأیید نظریه‌های صورت‌بندی شده، کشورها را با هم مقایسه می‌کند
[ترجمه ترگمان]در سیاست تطبیقی، دانشمند علوم سیاسی کشورها را در تلاش برای بررسی تیوری هایی که تدوین شده اند مقایسه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Clark, a former political scientist widely regarded as cool and aloof, seemed transformed by power.
[ترجمه گوگل]کلارک، یک دانشمند علوم سیاسی سابق که به طور گسترده به عنوان فردی خونسرد و گوشه گیر شناخته می شد، به نظر می رسید با قدرت تغییر شکل داده است
[ترجمه ترگمان]کلارک، یک متخصص علوم سیاسی که به طور گسترده خونسرد و گوشه گیر بود، به نظر می رسید که از قدرت دگرگون شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If the political scientist Walter Clemens is right, the legislature could assert an even bigger role.
[ترجمه گوگل]اگر والتر کلمنس، دانشمند علوم سیاسی درست می‌گوید، قانونگذار می‌تواند نقش بزرگ‌تری را ایفا کند
[ترجمه ترگمان]اگر محقق سیاسی (والتر کلمنس)حق داشته باشد، قوه مقننه می تواند نقش بزرگتری را ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To paraphrase the late political scientist Samuel Huntington: Economic growth and industrialization usually lead to the creation of a middle class.
[ترجمه گوگل]به تعبیر ساموئل هانتینگتون، دانشمند علوم سیاسی فقید: رشد اقتصادی و صنعتی شدن معمولاً منجر به ایجاد طبقه متوسط ​​می شود
[ترجمه ترگمان]برای تفسیر دانشمند علوم سیاسی مرحوم ساموئل هانتینگتون: رشد اقتصادی و صنعتی شدن معمولا منجر به ایجاد یک طبقه متوسط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gatch, the political scientist. 'They're more likely thinking, 'How the hell am I going to cash this?
[ترجمه گوگل]گچ، دانشمند علوم سیاسی آنها به احتمال زیاد فکر می کنند، "لعنتی چگونه می خواهم این را نقد کنم؟"
[ترجمه ترگمان]gatch، دانشمند سیاسی آن ها بیشتر به این فکر می کنند که من چه غلطی باید بکنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Huntington was easily the greatest political scientist of his generation.
[ترجمه گوگل]هانتینگتون به راحتی بزرگترین دانشمند علوم سیاسی نسل خود بود
[ترجمه ترگمان]هانتینگتون به راحتی بزرگ ترین دانشمند علوم سیاسی نسل خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The political scientist Adolph Reed points out that the famous slave-revolt leaders—Nat Turner, Denmark Vesey, and Gabriel Prosser—were house slaves.
[ترجمه گوگل]آدولف رید، دانشمند علوم سیاسی، اشاره می کند که رهبران معروف شورش برده ها - نات ترنر، دانمارک ویسی و گابریل پروسر - برده های خانگی بودند
[ترجمه ترگمان]دانشمند علوم سیاسی، Adolph رید اشاره می کند که رهبران معروف شورش - نات ترنر، دانمارک Vesey، و گابریل Prosser - همگی برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And, political scientist John Makumbe was questioned by police last week.
[ترجمه گوگل]و جان ماکومب، دانشمند علوم سیاسی، هفته گذشته توسط پلیس بازجویی شد
[ترجمه ترگمان]و دانشمند علوم سیاسی جان Makumbe هفته گذشته توسط پلیس مورد بازجویی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Steven Ekovich is a political scientist at the American University of Paris.
[ترجمه گوگل]استیون اکوویچ، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی پاریس است
[ترجمه ترگمان]استیون Ekovich یک دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی پاریس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Soldier, banker, and political scientist, he an agrarian nation's transformation into an industrial power.
[ترجمه گوگل]سرباز، بانکدار و دانشمند علوم سیاسی، تبدیل شدن یک ملت کشاورزی به یک قدرت صنعتی
[ترجمه ترگمان]سرباز، بانک دار، و دانشمند علوم سیاسی، تبدیل یک ملت ارضی به یک قدرت صنعتی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Adam Przeworski, a political scientist, once defined democracy as a way to institutionalise uncertainty.
[ترجمه گوگل]آدام پرژورسکی، دانشمند علوم سیاسی، زمانی دموکراسی را راهی برای نهادینه کردن عدم قطعیت تعریف کرد
[ترجمه ترگمان]آدام Przeworski، یک متخصص علوم سیاسی، زمانی دموکراسی را به عنوان راهی برای عدم قطعیت تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was written by the American political scientist Charles Lindblom and published in 1959 Muddling Through.
[ترجمه گوگل]این کتاب توسط دانشمند علوم سیاسی آمریکایی چارلز لیندبلوم نوشته شد و در سال 1959 Muddling Through منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این کتاب توسط دانشمند علوم سیاسی آمریکا چارلز lindblom نوشته و در سال ۱۹۵۹ منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As the political scientist James Morone recently pointed out on The Times's Op-Ed page, legislative bipartisanship, in the sense of two-party unity behind a single agenda, has never really existed.
[ترجمه گوگل]همانطور که جیمز مورون، دانشمند علوم سیاسی، اخیراً در صفحه Op-Ed روزنامه تایمز اشاره کرد، دو حزبی بودن قانونگذاری، به معنای وحدت دو حزبی در پشت یک دستور کار واحد، هرگز واقعاً وجود نداشته است
[ترجمه ترگمان]همان طور که دانشمند علوم سیاسی، جیمز مورونه به تازگی به صفحه Op تایمز، حزب قانونگذاری)، به مفهوم وحدت دو حزبی پشت یک دستور کار اشاره کرد، هرگز واقعا وجود نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Amal Saad Ghorayeb, a political scientist at the American University of Beirut, takes an extreme view of the consequences of the two wars.
[ترجمه گوگل]امل سعد غریب، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی بیروت، دیدگاهی افراطی از پیامدهای دو جنگ دارد
[ترجمه ترگمان]امل سعد Ghorayeb، یک متخصص علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی بیروت، از عواقب این دو جنگ استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who studies political science; scientist who specializes and studies the structure and methods of governments and political organizations
a political scientist is someone who studies and lectures on political science.

پیشنهاد کاربران

اندیشمند سیاسی
اندیشمند علوم سیاسی
متخصص علوم سیاسی
دانشمند علوم سیاسی، سیاست شناس

بپرس