politesse

/ˌpɒlɪˈtes//ˌpɒlɪˈtes/

معنی: نزاکت، ادب
معانی دیگر: رجوع شود به: politeness

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: cultured manners; politeness.
مترادف: courtesy
مشابه: civility, finesse, gallantry, graciousness, manner, polish, propriety, savoir-faire, tact, taste, urbanity

جمله های نمونه

1. Indeed, the need to maintain the facade of politesse is often paramount.
[ترجمه گوگل]در واقع، نیاز به حفظ نمای مودب اغلب بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]در واقع، نیاز به حفظ ظاهر of اغلب دارای اولویت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With the politesse of a Medici, the mayor paused and listened, then promised to further this artistic endeavor once he had dealt with his first batch of election pledges.
[ترجمه گوگل]با ادب یک مدیچی، شهردار مکث کرد و گوش داد، سپس قول داد که پس از انجام اولین دسته از وعده های انتخاباتی خود، این تلاش هنری را پیش ببرد
[ترجمه ترگمان]شهردار با politesse یک مدیسی، مکث کرد و گوش داد، سپس قول داد که این تلاش هنری را یک بار انجام دهد، زمانی که با اولین گروه از وعده های انتخاباتی خود برخورد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Little of the political politesse that's common in other countries after the death of a leader was evident in South Korea this weekend.
[ترجمه گوگل]اندکی از ادب سیاسی که در کشورهای دیگر پس از مرگ یک رهبر رایج است، در کره جنوبی این آخر هفته مشهود بود
[ترجمه ترگمان]پس از مرگ یک رهبر در کره جنوبی در آخر هفته، تعداد کمی از the سیاسی در کشورهای دیگر رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Politesse costs nothing and gains everything.
[ترجمه گوگل]ادب هیچ هزینه ای ندارد و همه چیز را به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]Politesse هیچ هزینه ای ندارد و همه چیز را بدست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only by dressing awkward on one occasion, and embarrassedly pointed out by someone, can you feel sorry for your poor politesse, and dress smart-casual next time.
[ترجمه گوگل]فقط با لباس پوشیدن نامناسب در یک موقعیت، و با شرمندگی توسط کسی، می توانید برای مودب ضعیف خود متاسف شوید و دفعه بعد لباس غیر رسمی و هوشمندانه بپوشید
[ترجمه ترگمان]فقط با پوشیدن لباس ناجور، و به خاطر این که کسی به زحمت از طرف کسی اشاره کرد، می شه به خاطر politesse بیچاره تو احساس تاسف کنی و دفعه بعد لباس شیک بپوشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chapter 3: This chapter explains the cause that the indirect speech act brings up, politesse is the principal reason.
[ترجمه گوگل]فصل 3: این فصل علتی را که فعل گفتار غیرمستقیم مطرح می کند توضیح می دهد، ادب دلیل اصلی است
[ترجمه ترگمان]فصل ۳: این فصل علت را توضیح می دهد که عمل گفتار غیر مستقیم باعث بالا رفتن دلیل اصلی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Among other tokens of its friendship, Beijing has stoutly and steadfastly resisted India's inclusion in the same Security Council which Nehru's 'pehle aap' politesse ushered China into.
[ترجمه گوگل]در میان دیگر نشانه‌های دوستی خود، پکن قاطعانه و استوار در برابر گنجاندن هند در شورای امنیت که مودب «پهله آپ» نهرو چین را وارد آن کرد، مقاومت کرده است
[ترجمه ترگمان]در میان نشانه های دیگر دوستی اش، پکن محکم و استوار مقاومت هند را در همان شورای امنیت که Nehru s politesse politesse چین را به داخل راهنمایی کرد، مقاومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fortunately for the tourists, almost everyone on the island speaks English. Maltese take pride in their politesse and will often ask if you think they're nice.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه برای گردشگران، تقریبا همه در جزیره انگلیسی صحبت می کنند مالتی ها به ادب خود افتخار می کنند و اغلب از شما می پرسند که آیا فکر می کنید خوب هستند یا خیر
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه برای توریست ها، تقریبا همه در جزیره انگلیسی صحبت می کنند مالت به politesse افتخار می کنند و اغلب از شما می پرسند که آیا فکر می کنید آن ها خوب هستند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزاکت (اسم)
politeness, suavity, civility, gentilesse, propriety, tact, politesse

ادب (اسم)
manner, politeness, complaisance, curtsey, curtsy, gentilesse, decorum, politesse, pleasance

انگلیسی به انگلیسی

• politeness, courteousness, state of having good manners

پیشنهاد کاربران

بپرس