politeness

/pəˈlaɪt.nəs//pəˈlaɪt.nəs/

معنی: خوشخویی، نزاکت، ادب، خوش معاشرتی
معانی دیگر: تربیت

جمله های نمونه

1. politeness is a mark of good upbringing
ادب نشانه ی تربیت صحیح است.

2. an external show of politeness
اظهار ادب ظاهری

3. he treated us with distant politeness
او با تواضع توام با سردی با ما رفتار کرد.

4. Politeness is not always the sign of wisdom, but the want of it always leaves room for the suspicion of folly.
[ترجمه گوگل]ادب همیشه نشانه دانایی نیست، اما فقدان آن همیشه جا را برای ظن حماقت باز می گذارد
[ترجمه ترگمان]ادب و نزاکت همیشه نشانه عقل نیست، اما از آن جهت است که همیشه به خاطر این حماقت به جا می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Politeness is like an air cushion; there may be nothing in it,but it eases ours jolts wonderfully.
[ترجمه گوگل]ادب مانند بالشتک هواست ممکن است چیزی در آن نباشد، اما تکان های ما را به طرز شگفت انگیزی کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]ادب مثل یک بالش هوایی است؛ ممکن است چیزی در آن نباشد، اما کار ما را از جا می پراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Punctuality is the politeness of kings.
[ترجمه گوگل]وقت شناسی ادب پادشاهان است
[ترجمه ترگمان]Punctuality ادب پادشاهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Politeness is to do and say the kindest thing in the kindest way.
[ترجمه گوگل]ادب آن است که محبت آمیزترین حرف را به مهربان ترین حالت انجام دهی و بگوییم
[ترجمه ترگمان]ادب و ادب باید رعایت ادب و ادب را به یاد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The truest politeness comes from sincerity.
[ترجمه گوگل]واقعی ترین ادب از صداقت ناشی می شود
[ترجمه ترگمان]دوستی واقعی از صداقت سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Politeness is traditionally part of the British character.
[ترجمه گوگل]ادب به طور سنتی بخشی از شخصیت بریتانیایی است
[ترجمه ترگمان]مودب، به طور سنتی بخشی از شخصیت بریتانیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One never lose anything by politeness.
[ترجمه گوگل]آدم هیچ وقت چیزی را با ادب از دست نمی دهد
[ترجمه ترگمان]آدم هرگز چیزی را با ادب از دست نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Politeness is an attribute of a gentleman.
[ترجمه گوگل]ادب از ویژگی های یک آقاست
[ترجمه ترگمان]ادب رعایت ادب و تربیت یک نجیب زاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The constraints of politeness wouldn't allow her to say what she really thought about his cooking.
[ترجمه گوگل]محدودیت های ادب به او اجازه نمی داد که بگوید واقعاً در مورد آشپزی خود چه فکر می کند
[ترجمه ترگمان]محدودیت های ادب به او اجازه نمی داد که بگوید در مورد his چه فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's no more than common politeness to hear what she has to say.
[ترجمه گوگل]شنیدن حرف های او بیش از ادب معمولی نیست
[ترجمه ترگمان]چیزی بیش از ادب و نزاکت معمولی برای شنیدن حرف های او وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a sign of politeness you should stand when she comes in.
[ترجمه گوگل]به نشانه ادب شما باید وقتی وارد شد بایستید
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نشانه ادب باید وقتی می آید اینجا بایستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They greeted their visitor with formal politeness.
[ترجمه گوگل]آنها با ادب رسمی از بازدیدکننده خود استقبال کردند
[ترجمه ترگمان]با ادب و نزاکت با مهمان خود سلام و احوال پرسی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشخویی (اسم)
affability, politeness, complaisance, courtesy, suavity

نزاکت (اسم)
politeness, suavity, civility, gentilesse, propriety, tact, politesse

ادب (اسم)
manner, politeness, complaisance, curtsey, curtsy, gentilesse, decorum, politesse, pleasance

خوش معاشرتی (اسم)
politeness

انگلیسی به انگلیسی

• courtesy, state of having good manners; geniality, nicety, gentleness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : politeness
✅️ صفت ( adjective ) : polite
✅️ قید ( adverb ) : politely
ادب مندی
ادب و نزاکت
ادب
مؤدبانه بودن

بپرس