politburo

/ˈpɑːlətˌbjʊroʊ//ˈpɒlɪtbjʊərəʊ/

(شوروی سابق) کمیته ی اجرایی حزب کمونیست، پولیت بورو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: politburos
(1) تعریف: a Communist party's most powerful committee.

(2) تعریف: (cap.) the chief executive committee of the Communist party in the former Soviet Union, the People's Republic of China, and some other countries.

جمله های نمونه

1. Li Xiannian was inducted into the Politburo in 195
[ترجمه گوگل]لی شیانیان در سال 195 به دفتر سیاسی راه یافت
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵ وارد دفتر سیاسی دفتر سیاسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The scandal has been discussed by the politburo, although the authorities have tried to hush it up.
[ترجمه گوگل]این رسوایی توسط دفتر سیاسی مورد بحث قرار گرفته است، اگرچه مقامات سعی کرده اند آن را خاموش کنند
[ترجمه ترگمان]این رسوایی توسط رئیس دفتر سیاسی مورد بحث قرار گرفته است، اگرچه مقامات سعی کرده اند که آن را خاموش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Politburo was the locus of all power in the Soviet Union.
[ترجمه گوگل]دفتر سیاسی مرکز تمام قدرت در اتحاد جماهیر شوروی بود
[ترجمه ترگمان]در دوران اتحاد جماهیر شوروی، دفتر سیاسی کمونیست کانون همه قدرت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many of the politburo members had married good bourgeois ladies or fashionable actresses.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اعضای دفتر سیاسی با خانم های خوب بورژوا یا بازیگران شیک پوش ازدواج کرده بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اعضای هیات اجرایی زن ثروتمند یا هنرپیشه های مد روز شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Under the Politburo was the Central Committee, composed of over 300 of the party's secretaries and other leading figures.
[ترجمه گوگل]زیر نظر دفتر سیاسی، کمیته مرکزی متشکل از بیش از 300 نفر از دبیران حزب و دیگر شخصیت های برجسته بود
[ترجمه ترگمان]در زیر دفتر سیاسی، کمیته مرکزی، متشکل از بیش از ۳۰۰ منشی حزب و دیگر چهره های برجسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gorbachev undermined the position of the Politburo when he transferred executive power to the presidency, advised by the presidential councils.
[ترجمه گوگل]گورباچف ​​موقعی که قدرت اجرایی را با توصیه شوراهای ریاست جمهوری به ریاست جمهوری منتقل کرد، موقعیت دفتر سیاسی را تضعیف کرد
[ترجمه ترگمان]وی در حالی که قدرت اجرایی را به ریاست جمهوری منتقل کرده و توسط شورای ریاست جمهوری توصیه شده بود، موضع دفتر سیاسی را تضعیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hu had served on the politburo standing committee and secretariat.
[ترجمه گوگل]هو در کمیته دائمی دفتر سیاسی و دبیرخانه خدمت کرده بود
[ترجمه ترگمان]هیو در کمیته دائمی دفتر سیاسی و دبیرخانه خدمت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, five Khalqis were expelled from the politburo and other party posts on March
[ترجمه گوگل]با این حال، پنج خلقی در ماه مارس از دفتر سیاسی و سایر پست های حزب اخراج شدند
[ترجمه ترگمان]با این حال پنج Khalqis از دفتر سیاسی و پسته ای دیگر در ماه مارس اخراج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The plenum also elected a new politburo, secretariat and central military commission.
[ترجمه گوگل]پلنوم همچنین یک دفتر سیاسی، دبیرخانه و کمیسیون مرکزی نظامی را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیسیون همچنین یک کمیته اجرایی جدید، دبیرخانه و کمیسیون مرکزی نظامی را انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was responsible to the Politburo, the main party committee which decided all major issues of policy.
[ترجمه گوگل]او مسئول دفتر سیاسی بود، کمیته اصلی حزب که همه مسائل اصلی سیاست را تصمیم می گرفت
[ترجمه ترگمان]او مسئول دفتر سیاسی، کمیته اصلی حزب بود که تصمیم گرفت همه مسائل مهم سیاست را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The politburo meeting room was connected to the bunker by a direct lift hidden behind the panelling.
[ترجمه گوگل]اتاق جلسه دفتر سیاسی توسط یک آسانسور مستقیم که در پشت تابلو پنهان شده بود به پناهگاه متصل می شد
[ترجمه ترگمان]اتاق جلسه رئیس دفتر سیاسی با آسانسور مستقیم پنهان شده در پشت تابلویی به پناه گاه متصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chief target for criticism among the politburo members was Medvedev.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی انتقاد در میان اعضای دفتر سیاسی مدودف بود
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی انتقاد از اعضای هیات اجرایی مدودف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The application of the wife of a politburo member to study at a research institute would never have been easy to reject.
[ترجمه گوگل]درخواست همسر یکی از اعضای دفتر سیاسی برای تحصیل در یک موسسه تحقیقاتی هرگز به راحتی قابل رد نبود
[ترجمه ترگمان]درخواست همسر یکی از اعضای هیات اجرایی برای تحصیل در یک موسسه تحقیقاتی هرگز آسان نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ivashko adjourned the meeting, and the politburo went into emergency session, emerging to announce its unanimous backing for Gorbachev.
[ترجمه گوگل]ایواشک جلسه را به تعویق انداخت و دفتر سیاسی به جلسه اضطراری رفت و به اتفاق آرا از گورباچف ​​حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]Ivashko جلسه را به تعویق انداخت و دفتر سیاسی در جلسه اضطراری قرار گرفت، در حالی که برای اعلام حمایت خود از گورباچف اعلام حمایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If the Politburo were unhappy with these arrangements, it would change them.
[ترجمه گوگل]اگر دفتر سیاسی از این ترتیبات ناراضی بود، آنها را تغییر می داد
[ترجمه ترگمان]اگر Politburo با این مقدمات ناراحت بودند، آن ها را عوض می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• highest lawmaking body of the communist party in the former soviet union
the politburo in a communist country is the chief committee that makes policies and decisions.

پیشنهاد کاربران

در گذشته معنای خاص داشت؛ عالی ترین کمیته اجرایی و تصمیم گیرنده حزب کمونیست شوروی. ولی اکنون معنای عمومی آن دفتر سیاسی در یک حزب و یا سازمان و تشکیلات است.
But following its landmark rapprochement with Iran, Riyadh appeared set to host a high - level delegation including Hamas politburo chief Ismail Haniyeh, his deputy Saleh al - Arouri, and the head of the group abroad, Khaled Mashaal, according to various Palestinian and Arabic - language media outlets, including Jordan’s Al Ghad and the London - based Al - Araby Al - Jadeed
...
[مشاهده متن کامل]

پولیت برو: عالی ترین کمیته اجرایی و تصمیم گیرنده حزب کمونیست شوروی
دفتر سیاسی

بپرس