policing

/pəˈliːsɪŋ//pəˈliːsɪŋ/

جمله های نمونه

1. community policing
(انگلیسی) کارکردن ماموران پلیس فقط در یک محله (به منظور این که اهل محل آنها را خوب بشناسند)،(امریکا) کمک مردم به شهربانی (پاسداری به صورت گروههای گشتی و غیره)

انگلیسی به انگلیسی

• policing is the system used by the police to preserve law and order in a particular place.

پیشنهاد کاربران

1. انتظامات پلیسی. مراقبتهای پلیسی 2. پلیسی
مثال:
an informal mode of policing
یک روال بی تشریفات از مراقبتهای پلیسی
شهرنشینی
امور پلیسی
پلیسی گری
نظم و امنیت
Provide policing
نظم و امنیت را برقرار کردن
انتظامی
نظم دادن، دادگری
امور پلیسی - انتظام بخشی
پاسبانی
کنترل و حفاظت بوسیله پلیس
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
the way that the police are used to keep control over a particular area and to protect people and property
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
the control of an area or a problem by police

بپرس