1. انتظامات پلیسی. مراقبتهای پلیسی 2. پلیسی
مثال:
an informal mode of policing
یک روال بی تشریفات از مراقبتهای پلیسی
شهرنشینی
امور پلیسی
پلیسی گری
نظم و امنیت
Provide policing
نظم و امنیت را برقرار کردن
انتظامی
نظم دادن، دادگری
امور پلیسی - انتظام بخشی
پاسبانی
کنترل و حفاظت بوسیله پلیس
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
the way that the police are used to keep control over a particular area and to protect people and property
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
the control of an area or a problem by police