policewoman

/pəˈliːs.wʊm.ən//pəˈliːs.wʊm.ən/

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: policewomen
• : تعریف: a female member of a police force.

جمله های نمونه

1. The thieves easily outran the policewoman who was chasing them.
[ترجمه گوگل]سارقان به راحتی از پلیسی که در تعقیب آنها بود پیشی گرفتند
[ترجمه ترگمان]دزدان به آسانی بر سر کسانی که دنبالشان می کردند پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A policewoman attempted to mollify her.
[ترجمه گوگل]یک پلیس زن سعی کرد او را آرام کند
[ترجمه ترگمان]یک policewoman سعی کرد که او را خوشحال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The policewoman found a frightened child in the hut.
[ترجمه گوگل]پلیس زن کودکی ترسیده را در کلبه پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]The در کلبه یک بچه ترسو پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The spy was caught by a policewoman who posed as a prostitute.
[ترجمه گوگل]این جاسوس توسط یک پلیس زن که به عنوان یک روسپی ظاهر شده بود دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]جاسوس توسط کسی که به عنوان یک فاحشه ژست گرفته بود دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He even tried to sweet-talk the policewoman who arrested him.
[ترجمه گوگل]او حتی سعی کرد با پلیسی که او را دستگیر کرده بود، شیرین صحبت کند
[ترجمه ترگمان]حتی سعی کرد با policewoman که او را دستگیر کرده بود صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was cleverly disguised as a policewoman.
[ترجمه گوگل]او به طرز ماهرانه ای به عنوان یک پلیس زن مبدل شده بود
[ترجمه ترگمان]اون با مهارت خودشو به عنوان \"policewoman\" تغییر داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mary is an excellent policewoman.
[ترجمه گوگل]مریم یک پلیس زن عالی است
[ترجمه ترگمان]مری یک پلیس زن بسیار عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The policewoman, Song Anni, came up to survey the scene.
[ترجمه گوگل]پلیس زن، سونگ آنی، آمد تا صحنه را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]مامور پلیس زن، \"Song Anni\" برای بررسی صحنه آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A young policewoman came out, took a good look at her, decided to be annoyed, and went back.
[ترجمه گوگل]یک پلیس زن جوان بیرون آمد، او را خوب نگاه کرد، تصمیم گرفت اذیت شود و برگشت
[ترجمه ترگمان]یک دختر جوان از خانه بیرون آمد، نگاهی به او انداخت و تصمیم گرفت که ناراحت و ناراحت به نظر برسد و به راه خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A policewoman discovered the blaze which occurred in the early hours of yesterday.
[ترجمه گوگل]یک پلیس زن این آتش سوزی را که در ساعات اولیه روز گذشته رخ داد کشف کرد
[ترجمه ترگمان]یک پلیس زن در ساعات اولیه روز گذشته آتش سوزی را کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Babur sneaks a look at the policewoman.
[ترجمه گوگل]بابر یواشکی نگاهی به پلیس زن می اندازد
[ترجمه ترگمان]Babur دزدکی یک نگاه به the بنداز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A policewoman was trying to calm the boy's distraught mother.
[ترجمه گوگل]یک پلیس زن سعی می کرد مادر پریشان پسر را آرام کند
[ترجمه ترگمان]یک policewoman داشت سعی می کرد که مادر پریشان او را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When a policewoman got out of the vehicle he rammed it and drove straight into a wall which was demolished.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک پلیس زن از خودرو پیاده شد، با آن برخورد کرد و مستقیماً وارد دیواری شد که تخریب شد
[ترجمه ترگمان]وقتی یک policewoman از ماشین پیاده شد، آن را خورد و مستقیما به دیواری که ویران شده بود هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• female police officer, cop, female constable
a policewoman is a woman who is a member of the police force.

پیشنهاد کاربران

پلیس/افسر پلیس زن ( زنی که عضو نیروی پلیس است )
The policewoman arrested the suspect.

بپرس