polemic

/pəˈlemɪk//pəˈlemɪk/

معنی: اهل جدل، جدلی
معانی دیگر: جر و بحث، جدل، پادستهش، مجادله، ستیز، ستیهش، اهل جر و بحث، مجادله گرای، جدل دوست، ستیز دوست، دعوایی، ستیهشی، بحث انگیز (polemical هم می گویند)، بحک، بحک وجدل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an emphatic statement of a controversial viewpoint, usually criticizing or refuting an existing position.

- The radical priest's polemic on contraception caused a furor.
[ترجمه گوگل] بحث و جدل کشیش رادیکال در مورد پیشگیری از بارداری باعث خشم شد
[ترجمه ترگمان] بحث و جدل یک کشیش افراطی در زمینه پیش گیری از بارداری باعث جنجالی و جنجالی بپا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: see polemics.
صفت ( adjective )
مشتقات: polemical (adj.), polemically (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to a dispute or to a chain of reasoning.
متضاد: irenic

جمله های نمونه

1. his polemic against communism
جر و بحث او بر علیه کمونیسم

2. She has published a fierce anti-war polemic.
[ترجمه گوگل]او یک جدل شدید ضد جنگ منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]او یک کتاب جنجالی ضد جنگ منتشر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her speech was memorable for its polemic rather than its substance.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او به دلیل بحث و جدل به یاد ماندنی بود تا محتوایش
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او به خاطر polemic، به خاطر substance، به یاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He launched into a fierce polemic against the government's policies.
[ترجمه گوگل]وی درگیری شدیدی را علیه سیاست های دولت آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]مباحثه شدیدی علیه سیاست های دولت وارد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He wrote a splendid polemic in my favour.
[ترجمه گوگل]او یک جدل عالی به نفع من نوشت
[ترجمه ترگمان]این مرد اهل بحث و جدل با من مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ice Cube is precariously balanced between entertainment and polemic.
[ترجمه گوگل]Ice Cube به طور نامطمئنی بین سرگرمی و بحث و جدل متعادل است
[ترجمه ترگمان]مکعب یخ به طور خطرناکی بین تفریحات و کتاب پر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Friedmans' book is a polemic in favour of total economic freedom.
[ترجمه گوگل]کتاب فریدمنز یک جدل به نفع آزادی کامل اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]کتاب Friedmans یک کتاب جنجالی به نفع آزادی کامل اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Black polemic therefore stands alone, an unbalanced curiosity.
[ترجمه گوگل]بنابراین بحث سیاه به تنهایی باقی می ماند، یک کنجکاوی نامتعادل
[ترجمه ترگمان]از این رو، کتاب polemic به تنهایی و یک حس کنجکاوی نامتعادل ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The polemic against resentment runs throughout Nietzsche's writings.
[ترجمه گوگل]جدل علیه کینه در سراسر نوشته های نیچه جریان دارد
[ترجمه ترگمان]کتاب جنجالی در برابر نارضایتی در سراسر نوشته های نیچه انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thankfully, we can now continue without the polemic of Chris Woodhead.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، اکنون می‌توانیم بدون بحث کریس وودهد ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، ما اکنون می توانیم بدون کتاب polemic کریس Woodhead ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They now provided Sukarno with a vehicle for polemic and controversy which enabled him to regain a place in the public eye.
[ترجمه گوگل]آنها اکنون وسیله نقلیه ای را برای سوکارنو برای بحث و جدل فراهم کردند که او را قادر ساخت تا جایگاهی را در انظار عمومی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال حاضر یک وسیله نقلیه برای polemic و جنجالی فراهم کردند که به او امکان داد تا در انظار عمومی جایگاه خود را بازیابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Essentially, the play is a polemic on the judicial system.
[ترجمه گوگل]اساساً این نمایش یک جدل در سیستم قضایی است
[ترجمه ترگمان]در اصل، این نمایشنامه، یک کتاب جنجالی در سیستم قضایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lind has written a polemic, provocative and engaging and infuriating to read, and useful when it blows up old myths.
[ترجمه گوگل]لیند کتابی مجادله‌آمیز، تحریک‌آمیز، جذاب و خشم‌انگیز برای خواندن نوشته است، و زمانی مفید است که اسطوره‌های قدیمی را منفجر کند
[ترجمه ترگمان]\"لیند\" یک کتاب جنجالی، تحریک آمیز، جذاب و عصبانی برای خواندن، و زمانی که افسانه های قدیمی را به باد می دهد، مفید و مفید نوشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fumaroli's book is much more than a polemic against the artistic policies of one government.
[ترجمه گوگل]کتاب فومارولی بسیار بیشتر از یک جدل علیه سیاست های هنری یک دولت است
[ترجمه ترگمان]کتاب Fumaroli در مقایسه با سیاست های هنری یک دولت، کتاب polemic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My father's little library consisted chiefly of books polemic divinity, most of which I read.
[ترجمه گوگل]كتابخانه كوچك پدرم عمدتاً متشكل از كتابهاي بحث الوهيت بود كه بيشتر آنها را مي خواندم
[ترجمه ترگمان]کتابخانه کوچک پدرم بیشتر از کتاب های polemic و divinity بود که در آن خوانده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل جدل (اسم)
polemic

جدلی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, polemical, polemic, controversial, forensic, disputant, disputatious

انگلیسی به انگلیسی

• argument; dispute; controversy; one who tends to argue or dispute
argumentative, contentious, quarrelsome, disputatious
a polemic is a fierce written or spoken attack on, or defence of, a particular belief or opinion; a formal word.
polemics is the skill or practice of arguing passionately for or against a doctrine, belief, or opinion; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A strong verbal or written attack on someone or something ✍️🤬
🔍 مترادف: Debate, controversy
✅ مثال: The author’s polemic against the government sparked intense discussions.
جدل؛ مجادله؛ جدلی؛ مجادله ای؛ مجادله آمیز؛ جدال آمیز؛ سخنرانی یا نوشتۀ بیانگر حملۀ انتقادی شدید؛ سخنرانی یا نوشتۀ بیانگر نظر بحث برانگیز نسبت به کسی یا چیزی
حرف تند
نوشته تند و تیز
این کلمه noun است .
صفت این کلمه polemical است می توانیم مجادله بر انگیز وسایر صفات را برایش در نظر بگیریم.
مشاجره
نوشته ( نه شفاهی ) جدل برانگیز، جدال برانگیز
مبارزه طلبی
مبارزه طلبانه
بحث برانگیز
مجادله
بحث و جدل
حمله لفظی

بپرس