pokey

/ˈpoki//ˈpoki/

معنی: کهنه، زندان، گرفته، دلگیر
معانی دیگر: (خودمانی) زندان، هلفدونی (poky هم می نویسند)، jail : زندان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: variant of poky.

جمله های نمونه

1. Young Pokey won his only two races last season and will not be long in scoring again.
[ترجمه گوگل]پوکی جوان تنها دو مسابقه خود را در فصل گذشته برنده شد و دوباره برای گلزنی طولانی نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]pokey جوان در فصل گذشته تنها دو مسابقه را برد و دیگر نتوانست امتیاز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is not very becoming to weared the pokey jeans at the party.
[ترجمه گوگل]پوشیدن شلوار جین پوکی در مهمانی چندان جذاب نیست
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه نمی شود شلوار جین pokey را در مهمانی به هم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do the Hokey Pokey and turn yourself around.
[ترجمه گوگل]Hokey Pokey را انجام دهید و خودتان را بچرخانید
[ترجمه ترگمان]سر و صدا نکن و خودت رو به این طرف و آن طرف نگاه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. London is filled with oddball place names, from pokey alleyways to grand thoroughfares - and a tourism organization has launched a monthlong campaign to tell the city's history through its streets.
[ترجمه گوگل]لندن مملو از نام‌های مکان‌های عجیب و غریب است، از کوچه‌های پوکی گرفته تا معابر بزرگ - و یک سازمان گردشگری یک کمپین ماهانه راه‌اندازی کرده است تا تاریخ شهر را از طریق خیابان‌هایش بازگو کند
[ترجمه ترگمان]لندن مملو از نام های محلی است، از کوچه های pokey گرفته تا شاهراه های اصلی - و یک سازمان گردشگری کمپینی را برای گفتن تاریخ این شهر از طریق خیابان ها آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Impatient with people who are always pokey about getting things done.
[ترجمه گوگل]بی حوصله با افرادی که همیشه در انجام کارها سخت کوش هستند
[ترجمه ترگمان]بی تاب بودن با آدم هایی که همیشه در مورد انجام کارها نگران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As I passed the town's small and pokey police station on the opposite side of the road, I walked by a small, white, old-fashioned car parked up on my side of the road.
[ترجمه گوگل]وقتی از پاسگاه پلیس کوچک شهر در طرف مقابل جاده رد شدم، از کنار یک ماشین کوچک، سفید و قدیمی که در کنار جاده پارک شده بود، رفتم
[ترجمه ترگمان]همان طور که از کنار ایستگاه کوچک و دلگیر شهر کنار جاده گذشتم، با یک اتومبیل کوچک سفید و قدیمی که در کنار جاده پارک شده بود، قدم زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Swiss planning regulators favor lots of small, pokey windows, this house is anything but.
[ترجمه گوگل]تنظیم‌کننده‌های برنامه‌ریزی سوئیسی از پنجره‌های کوچک و کوچک استفاده می‌کنند، این خانه هر چیزی است جز
[ترجمه ترگمان]قانونگذاران برنامه ریزی سوئیس به نفع بسیاری از پنجره های کوچک و pokey هستند، این خانه چیزی جز این نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Last we arrived a old and pokey house.
[ترجمه گوگل]آخرین بار به یک خانه قدیمی و ژولیده رسیدیم
[ترجمه ترگمان] آخرین باری که به یه خونه قدیمی و دلگیر رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Behind them, the pokey glycine ions straggle along as best they can (they do move, but with lower mobility than the chloride ions).
[ترجمه گوگل]در پشت آنها، یون‌های گلیسین پوکی تا جایی که می‌توانند حرکت می‌کنند (حرکت می‌کنند، اما با تحرک کمتری نسبت به یون‌های کلرید)
[ترجمه ترگمان]پشت سر آن ها، pokey به بهترین وجهی که می توانند حرکت می کنند (که حرکت می کنند، اما با تحرک کمتری نسبت به یون های کلراید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. POKEY is often very clever . . . help me recover some lost things!
[ترجمه گوگل]POKEY اغلب بسیار باهوش است به من کمک کن برخی چیزهای از دست رفته را بازیابی کنم!
[ترجمه ترگمان]pokey غالبا خیلی باهوش است که به من کمک کند بعضی چیزها را از دست بدهم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bad yellow-eyed woman made me take my toothbrush in case I got carted off to pokey.
[ترجمه گوگل]زن بد چشم زرد مرا وادار کرد که مسواکم را بردارم تا در صورت گاری به پوکی بروم
[ترجمه ترگمان]اون زن چشم زرد رنگ منو مجبور کرد تا اگه منو به زور به زندان بردن ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Looking pink and refreshed after a short break, Mr Smith strode into the pokey committee rooms to a rabble-rousing welcome.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت که پس از یک استراحت کوتاه صورتی رنگ و سرحال به نظر می رسید، با قدم های بلند وارد اتاق های کمیته پوکی شد تا استقبالی غوغا کند
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت بعد از استراحت کوتاهی که تازه به نظر می رسید و سرحال به نظر می رسید، با گام های بلند به اتاق کمیته pokey رفت تا از آن استقبال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dude with the little head takes you into a pokey room with a bunch of weird looking gadgets and a plethora of indecipherable charts and tables on the wall.
[ترجمه گوگل]مردی که سر کوچک دارد شما را به اتاقی با انبوهی از وسایل عجیب و غریب و انبوهی از نمودارها و جداول غیرقابل کشف روی دیوار می برد
[ترجمه ترگمان]مردی با سر کوچک شما را به اتاقی دلگیر و پر از ابزار عجیب و پر از انواع و اقسام وسایل و میزها و میزها می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I get very impatient with people who are always pokey about getting things done.
[ترجمه گوگل]من نسبت به افرادی که همیشه در انجام کارها سختگیر هستند بسیار بی تاب می شوم
[ترجمه ترگمان]من از مردمی که همیشه در مورد انجام کارهایی که انجام میدن ناراحت میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کهنه (اسم)
rag, wad, lint, pokey

زندان (اسم)
tolbooth, jail, coop, grate, prison, bridewell, dungeon, gaol, quod, house of correction, calaboose, hothouse, presidio, pokey, tollbooth

گرفته (صفت)
solemn, thick, muggy, dull, darksome, low-spirited, chock-full, gruff, eerie, hoarse, choky, sombrous, eery, muzzy, poky, pokey, tristful

دلگیر (صفت)
heart-rending, poky, pokey

انگلیسی به انگلیسی

• restricted, limited; boring, tiresome; stupid, dumb

پیشنهاد کاربران

Pokey is a slang term for prison or jail. It is often used to refer to a small, cramped jail cell or the overall prison system.
اصطلاح عامیانه
زندان یا بازداشتگاه. اغلب برای اشاره به یک سلول کوچک و تنگ زندان یا سیستم کلی زندان استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
He spent the night in the pokey for public intoxication.
In a crime novel, a character might describe their time in prison by saying, “I was stuck in the pokey for five years. ”
A person discussing the justice system might argue, “We need to reform the pokey and focus on rehabilitation instead of punishment. ”

بپرس