pointlessly


بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد

جمله های نمونه

1. Chemicals were pointlessly poisoning the soil.
[ترجمه گوگل]مواد شیمیایی بیهوده خاک را مسموم می کردند
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی بی دلیل زمین را مسموم می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Innocent lives were cruelly and pointlessly wiped out.
[ترجمه گوگل]زندگی های بی گناه بی رحمانه و بیهوده از بین رفتند
[ترجمه ترگمان]زندگی بی رحما نه بی رحمانه و بی معنی از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's pointlessly trying to keep your friendship secret—it's public knowledge already.
[ترجمه گوگل]تلاش بیهوده ای است که دوستی شما را مخفی نگه دارد - این از قبل دانش عمومی است
[ترجمه ترگمان]این تنها چیزی است که سعی دارد دوستی شما را مخفی نگه دارد - این اطلاعات عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's pointlessly trying to keep your friendship secret — it's common knowledge already.
[ترجمه گوگل]تلاش بیهوده ای است که دوستی شما را مخفی نگه دارید - این قبلاً همگانی است
[ترجمه ترگمان]این تنها چیزی است که سعی دارد دوستی شما را مخفی نگه دارد - این اطلاعات رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He argued pointlessly with his parents.
[ترجمه گوگل]او بی دلیل با والدینش دعوا می کرد
[ترجمه ترگمان]او بی هوده با پدر و مادرش جر و بحث می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He spent his life in pointlessly tiresome drudgery.
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را در مشقت های بیهوده خسته کننده گذراند
[ترجمه ترگمان]زندگیش را بی هوده و بی هوده سپری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I creep downstairs and roam pointlessly around.
[ترجمه گوگل]به طبقه پایین می روم و بیهوده در اطراف پرسه می زنم
[ترجمه ترگمان]به طبقه پایین می روم و بی هدف پرسه می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tennis courts lit pointlessly except to inform the driver of the sheer dimension of the leisure complex burst into life.
[ترجمه گوگل]زمین‌های تنیس به‌طور بی‌معنی روشن می‌شدند، مگر اینکه راننده را از ابعاد گسترده مجتمع تفریحی آگاه کند
[ترجمه ترگمان]دادگاه تنیس بی معنی و بی معنی را روشن کرد، مگر اینکه به راننده بعد محض این مجموعه تفریحی اطلاع رسانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I journey to the library; draft notes for my defense; root pointlessly in the garden.
[ترجمه گوگل]من به کتابخانه سفر می کنم پیش نویس یادداشت های دفاعی من؛ ریشه بیهوده در باغ
[ترجمه ترگمان]به سمت کتابخانه راه می روم؛ برای دفاع از دفاع، یادداشت ها را برای دفاع آماده می کنم؛ روت بی وقفه در باغ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The single framed print hanging on the wall on the first landing, the dead lightbulbs suspended pointlessly from their dusty flexes.
[ترجمه گوگل]چاپ قاب تکی که در اولین فرود روی دیوار آویزان شده بود، لامپ های مرده به طور بی معنی از خمیدگی های گرد و غبار خود آویزان شدند
[ترجمه ترگمان]در اولین پاگرد، یک چراغ قاب روی دیوار اویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Otherwise you simply free up time at work that you will then fritter away pointlessly.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت شما به سادگی در محل کار زمانی را آزاد می کنید که پس از آن بیهوده از بین می برید
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت شما به سادگی وقت خود را در کار رها خواهید کرد که آن وقت بی هوده و بی معنی خواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in vain, uselessly, for no purpose

پیشنهاد کاربران

بپرس