pointing

/ˌpɔɪntɪŋ//ˈpoɪntɪŋ/

(noun) بند کشی، نقطه گذاری، اعراب

جمله های نمونه

1. pointing the text of a speech
نقطه گذاری متن سخنرانی

2. He was talking while pointing at the map.
[ترجمه گوگل]در حالی که به نقشه اشاره می کرد صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او در حالی که به نقشه اشاره می کرد، حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To divide by 100 is done by only pointing off two figures for decimals.
[ترجمه گوگل]تقسیم بر 100 تنها با نشان دادن دو رقم برای اعشار انجام می شود
[ترجمه ترگمان]تقسیم آن ها فقط با اشاره به دو رقم برای اعشار انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He took me around our new offices, pointing out all the salient features.
[ترجمه گوگل]او مرا به اطراف دفاتر جدیدمان برد و به تمام ویژگی های برجسته اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا در دفتر جدید ما گرفت و تمام خصوصیات برجسته آن را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "No, go that way, " I said, pointing in the opposite direction.
[ترجمه گوگل]با اشاره به جهت مخالف گفتم: «نه، آن طرف برو »
[ترجمه ترگمان]من در حالی که به جهت مخالف اشاره می کردم گفتم: \" نه، از آن طرف بروید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pointing down to the bottom of the cliff, Mary showed us the dangerous rocks.
[ترجمه گوگل]مری با اشاره به پایین صخره سنگ های خطرناک را به ما نشان داد
[ترجمه ترگمان]با اشاره به پایین صخره، مری صخره خطرناک را به ما نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "There," said Jack, pointing upwards.
[ترجمه گوگل]جک با اشاره به بالا گفت: «آنجا
[ترجمه ترگمان]جک به طرف بالا اشاره کرد و گفت: \" آنجا \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pointing up she told me that the director was sleeping in his office upstairs.
[ترجمه گوگل]او با اشاره به بالا به من گفت که مدیر در دفترش در طبقه بالا خوابیده است
[ترجمه ترگمان]اشاره کرد و گفت که کارگردان در دفترش در طبقه بالا خوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pointing upwards, he indicated a large nest high in the tree.
[ترجمه گوگل]با اشاره به سمت بالا، لانه بزرگی را در بالای درخت نشان داد
[ترجمه ترگمان]در حالی که به بالا اشاره می کرد، یک لانه بزرگ در درخت نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm sure that signpost is pointing the wrong way.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که تابلو راهنما راه را اشتباه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که تابلو راه اشتباه را نشان داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was an arrow pointing to the door.
[ترجمه گوگل]یک فلش به سمت در بود
[ترجمه ترگمان]تیری به در اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The canny Premier covered his back by pointing out that he was of Scottish stock.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر باهوش پشت خود را با اشاره به اینکه اهل اسکاتلندی است پوشاند
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر زیرک با اشاره به اینکه او از سهام اسکاتلند است، پشتش را پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The telescope was pointing in the wrong direction.
[ترجمه گوگل]تلسکوپ در جهت اشتباهی اشاره می کرد
[ترجمه ترگمان]تلسکوپ به سمت غلط اشاره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My teachers were all pointing me towards university.
[ترجمه گوگل]معلمانم همه مرا به سمت دانشگاه راهنمایی می کردند
[ترجمه ترگمان]معلمان من همه به سمت دانشگاه اشاره می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pointing to the results of a recent survey, he claimed voters were most interested in education and unemployment.
[ترجمه گوگل]او با اشاره به نتایج یک نظرسنجی اخیر، مدعی شد که رای دهندگان بیشترین علاقه را به تحصیل و بیکاری دارند
[ترجمه ترگمان]وی با اشاره به نتایج نظرسنجی اخیر، مدعی شد که رای دهندگان به آموزش و بیکاری علاقه مند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] بندکشی - قراولروی

انگلیسی به انگلیسی

• indicating, instance of pointing out; heading, direction
pointing is a way of repairing the outside of a building by filling in the holes between the bricks or stones.
pointing also refers to the cement between bricks or stones in a wall.
see also point.

پیشنهاد کاربران

متذکر شدن
اشاره کردن
pointing ( نجوم رصدی و آشکارسازها )
واژه مصوب: سو
تعریف: جهتی در آسمان که تلسکوپ رو به آن تنظیم می شود
DO YOU KNOW WHO YOU'RE POINTING THAT FILTHY THING AT?!
می دونی کی هستی که به اون کار کثیف اشاره میکنی؟!
به نظرم اشاره کرنده. انجام دادن کار نمیشه
☺️
اشاره کردن
نشون دادن
👉👆☝️
هدف گیری یا نشانه روی ( در مخابرات بین ماهواره ای )
انجام دادن کار
انجام کار
هدف داشتن
اشاره کردن

بپرس