## 🔹 1. معنی دقیق ( انگلیسی فارسی )
**point the way forward ( or forwards ) **
= to show or indicate the best direction, plan, or method for future progress or improvement.
🔸 **فارسی:**
... [مشاهده متن کامل]
راه پیش رو را نشان دادن / جهت آینده را مشخص کردن / مسیر ادامه را روشن کردن
- - -
## 🔹 2. معادل های فارسی ( رسمی محاوره ای )
* مسیر آینده را مشخص کردن
* جهت درست را نشان دادن
* راه ادامه را روشن کردن
* مسیر پیشرفت را ترسیم کردن
* راه رو نشون دادن
* نشون دادن باید چی کار کرد از این جا به بعد
* گفتن “از اینجا به بعد باید چی کار کنیم”
- - -
## 🔹 3. ده مثال در کانتکست های متفاوت
### 🏢 1. Business / Strategy
**This report points the way forward for our digital transformation. **
این گزارش مسیر پیش رو برای تحول دیجیتال ما را نشان می دهد.
( یعنی نقشه راه مونه برای آینده. )
- - -
### 🎓 2. Academic / Policy
**The findings point the way forward for further research. **
یافته ها مسیر تحقیقات آینده را روشن می کنند.
( یعنی نشون می ده از این جا به بعد باید رو چی کار کرد. )
- - -
### 💼 3. Leadership
**We need someone who can point the way forward, not just manage the mess. **
ما به کسی نیاز داریم که بتونه مسیر آینده رو نشون بده، نه فقط اوضاع رو جمع کنه.
( یعنی رهبر، نه تعمیرکار. )
- - -
### 📈 4. Economic / Political
**The minister’s plan points the way forward for stabilizing inflation. **
برنامه ی وزیر مسیر کنترل تورم را نشان می دهد.
( یعنی یه نقشه راه اقتصادیه. )
- - -
### 💬 5. Motivational / Figurative
**Sometimes failure points the way forward better than success ever could. **
گاهی شکست بهتر از هر موفقیتی مسیر آینده را نشون می دهد.
( گاهی زمین خوردن معلم بهتریه. )
- - -
### 🧭 6. Literary / Philosophical
**Her silence pointed the way forward, more eloquently than words ever could. **
سکوتش مسیر آینده را نشان داد؛ گویاتر از هر واژه ای.
( حالت شاعرانه و استعاری. )
- - -
### 😂 7. Humorous / Dark Humor
**My boss said his new email ‘points the way forward. ’ Yeah, straight into burnout. **
رئیسم گفت ایمیل جدیدش مسیر آینده رو نشون می ده. آره، مستقیم به سمت فرسودگی شغلی!
( طعنه به شعارهای مدیریتی توخالی. )
- - -
### 🧠 8. Coaching / Self - Help
**Your mistakes point the way forward — they tell you exactly what to fix. **
اشتباهاتت مسیر پیشرفت رو نشون می دن — دقیقاً می گن چی باید اصلاح شه.
( یعنی شکست ها نقشه ی رشدت ان. )
- - -
### ⚙️ 9. Tech / Innovation
**AI tools are pointing the way forward for smarter energy management. **
ابزارهای هوش مصنوعی مسیر آینده برای مدیریت هوشمند انرژی رو نشون می دن.
( یعنی آینده سازن. )
- - -
### 🧍 10. Spoken / Everyday Irony
**No one knows what to do next — someone please point the way forward!**
هیچ کس نمی دونه بعدش چی کار کنه — یکی لطفاً مسیر رو نشون بده!
( یعنی یکی راه بندازه دیگه، اینجوری نمی شه! )
- - -
## 🔹 Etymology ( ریشه شناسی )
* از فعل **“to point”** ( به معنی اشاره یا هدایت ) و ترکیب **“way forward”** ( راهِ پیش رو ) ساخته شده.
* **“way forward”** در انگلیسی قرن ۲۰ ( به ویژه در گفتمان مدیریتی و سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم ) رایج شد، جایی که کشورها دنبال “the way forward” برای بازسازی بودن.
* بعدها “point the way forward” به شکل استعاری برای هر نوع مسیر یابی ذهنی یا سازمانی جا افتاد.
* به مرور از زبان رسمی سیاسی وارد زبان روزمره شد ( مثلاً در coaching یا motivational talk ) .
- - -
## 🔹 Related Expressions / Collocations
* **show the way forward**
* **find a way forward**
* **map out the way forward**
* **chart the way forward**
* **pave the way ( for sth ) **
* **set the direction**
* **lead the way**
* **point the direction of travel** ( تعبیر سیاست مدارانه )
- - -
## 🔹 Synonyms / Paraphrases
* indicate the path ahead
* show the direction for progress
* guide the next step
* outline the future course
* set the tone for the future
* mark the next stage
* blaze a trail * ( برای نوآوری ) *
- - -
## 🔹 ۵ مثال اضافی در بافت های متنوع
### 1. Politics
**Her speech pointed the way forward for unity in the party. **
سخنرانی اش مسیر وحدت در حزب را نشان داد.
( یعنی خط سیاسی جدید رو مشخص کرد. )
- - -
### 2. Tech Startup
**Their prototype points the way forward for greener batteries. **
نمونه اولیه شون مسیر آینده باتری های سبزتر رو نشون می ده.
( یعنی الهام بخش نسل بعدیه. )
- - -
### 3. Emotional / Self - growth
**Pain, oddly enough, often points the way forward. **
عجیبه ولی درد معمولاً مسیر پیشرفت رو نشون می ده.
( یعنی از دردا یاد می گیری. )
- - -
### 4. Literary / Reflective
**The ruins pointed the way forward — rebuild, but remember. **
ویرانه ها مسیر آینده را نشان می دادند: بازسازی کن، اما به خاطر بسپار.
( سبک مینیمالیستی و استعاری. )
- - -
### 5. Sarcastic / Everyday
**Every meeting ends with ‘this points the way forward’ — but nothing ever changes. **
هر جلسه با جمله ی �این مسیر آینده ست� تموم می شه — ولی هیچ چی عوض نمی شه!
( طعنه به شعارهای بی عمل مدیریتی. )
- - -
## 🔹 Tone, Register & Emotional Charge
| ویژگی | توضیح |
| : - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | : - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - |
| **لحن اصلی** | رسمی، مدیریتی، تحلیلی |
| **کاربرد استعاری** | زیاد در متون فلسفی، انگیزشی و سیاسی |
| **در گفتار محاوره ای** | گاهی با طعنه ( “yeah sure, it points the way forward…” ) |
| **بار احساسی** | مثبت در حالت اصلی ( پیشرفت، امید ) ، منفی/طعنه آمیز در کاربرد طنز |
| **سطح زبان** | متوسط تا رسمی ( C1 - C2 ) |
- - -
🔸 **فارسی:**
... [مشاهده متن کامل]
راه پیش رو را نشان دادن / جهت آینده را مشخص کردن / مسیر ادامه را روشن کردن
- - -
## 🔹 2. معادل های فارسی ( رسمی محاوره ای )
* مسیر آینده را مشخص کردن
* جهت درست را نشان دادن
* راه ادامه را روشن کردن
* مسیر پیشرفت را ترسیم کردن
* راه رو نشون دادن
* نشون دادن باید چی کار کرد از این جا به بعد
* گفتن “از اینجا به بعد باید چی کار کنیم”
- - -
## 🔹 3. ده مثال در کانتکست های متفاوت
این گزارش مسیر پیش رو برای تحول دیجیتال ما را نشان می دهد.
( یعنی نقشه راه مونه برای آینده. )
- - -
یافته ها مسیر تحقیقات آینده را روشن می کنند.
( یعنی نشون می ده از این جا به بعد باید رو چی کار کرد. )
- - -
ما به کسی نیاز داریم که بتونه مسیر آینده رو نشون بده، نه فقط اوضاع رو جمع کنه.
( یعنی رهبر، نه تعمیرکار. )
- - -
برنامه ی وزیر مسیر کنترل تورم را نشان می دهد.
( یعنی یه نقشه راه اقتصادیه. )
- - -
گاهی شکست بهتر از هر موفقیتی مسیر آینده را نشون می دهد.
( گاهی زمین خوردن معلم بهتریه. )
- - -
سکوتش مسیر آینده را نشان داد؛ گویاتر از هر واژه ای.
( حالت شاعرانه و استعاری. )
- - -
رئیسم گفت ایمیل جدیدش مسیر آینده رو نشون می ده. آره، مستقیم به سمت فرسودگی شغلی!
( طعنه به شعارهای مدیریتی توخالی. )
- - -
اشتباهاتت مسیر پیشرفت رو نشون می دن — دقیقاً می گن چی باید اصلاح شه.
( یعنی شکست ها نقشه ی رشدت ان. )
- - -
### ⚙️ 9. Tech / Innovation
ابزارهای هوش مصنوعی مسیر آینده برای مدیریت هوشمند انرژی رو نشون می دن.
( یعنی آینده سازن. )
- - -
هیچ کس نمی دونه بعدش چی کار کنه — یکی لطفاً مسیر رو نشون بده!
( یعنی یکی راه بندازه دیگه، اینجوری نمی شه! )
- - -
## 🔹 Etymology ( ریشه شناسی )
* از فعل **“to point”** ( به معنی اشاره یا هدایت ) و ترکیب **“way forward”** ( راهِ پیش رو ) ساخته شده.
* **“way forward”** در انگلیسی قرن ۲۰ ( به ویژه در گفتمان مدیریتی و سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم ) رایج شد، جایی که کشورها دنبال “the way forward” برای بازسازی بودن.
* بعدها “point the way forward” به شکل استعاری برای هر نوع مسیر یابی ذهنی یا سازمانی جا افتاد.
* به مرور از زبان رسمی سیاسی وارد زبان روزمره شد ( مثلاً در coaching یا motivational talk ) .
- - -
* **point the direction of travel** ( تعبیر سیاست مدارانه )
- - -
* blaze a trail * ( برای نوآوری ) *
- - -
## 🔹 ۵ مثال اضافی در بافت های متنوع
سخنرانی اش مسیر وحدت در حزب را نشان داد.
( یعنی خط سیاسی جدید رو مشخص کرد. )
- - -
نمونه اولیه شون مسیر آینده باتری های سبزتر رو نشون می ده.
( یعنی الهام بخش نسل بعدیه. )
- - -
عجیبه ولی درد معمولاً مسیر پیشرفت رو نشون می ده.
( یعنی از دردا یاد می گیری. )
- - -
ویرانه ها مسیر آینده را نشان می دادند: بازسازی کن، اما به خاطر بسپار.
( سبک مینیمالیستی و استعاری. )
- - -
هر جلسه با جمله ی �این مسیر آینده ست� تموم می شه — ولی هیچ چی عوض نمی شه!
( طعنه به شعارهای بی عمل مدیریتی. )
- - -
| ویژگی | توضیح |
| : - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - | : - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - |
| **لحن اصلی** | رسمی، مدیریتی، تحلیلی |
| **کاربرد استعاری** | زیاد در متون فلسفی، انگیزشی و سیاسی |
| **در گفتار محاوره ای** | گاهی با طعنه ( “yeah sure, it points the way forward…” ) |
| **بار احساسی** | مثبت در حالت اصلی ( پیشرفت، امید ) ، منفی/طعنه آمیز در کاربرد طنز |
| **سطح زبان** | متوسط تا رسمی ( C1 - C2 ) |
- - -
نشان دادن مسیر درست
point the ˈway ( to/towards something ) show how things will develop in future: New high - speed trains are pointing the way to a new age of European travel.
مسیر را هموار کردن