poignancy

/ˌpɔɪnjənsi//ˈpoɪnjənsi/

معنی: تیزی، تلخی، زنندگی، حادی
معانی دیگر: ناگواری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or condition of being poignant.

- The poignancy of the homecoming scene made many in the audience cry.
[ترجمه گوگل] تند و تند صحنه بازگشت به خانه بسیاری از تماشاگران را به گریه انداخت
[ترجمه ترگمان] poignancy که به خانه بازگشته بود بسیاری از حضار را به گریه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The film contains moments of almost unbearable poignancy.
[ترجمه گوگل]فیلم حاوی لحظات تلخی تقریبا غیرقابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]این فیلم حاوی لحظات of تقریبا غیرقابل تحملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The poem has a haunting poignancy.
[ترجمه گوگل]شعر ظرافت غم انگیزی دارد
[ترجمه ترگمان]این شعر a haunting دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Of particular poignancy was the photograph of their son with his sisters, taken the day before he died.
[ترجمه گوگل]عکسی که یک روز قبل از مرگ پسرشان با خواهرانش گرفته شده بود، بسیار تلخ بود
[ترجمه ترگمان]به ویژه، عکسی از پسر خود با خواهرانش بود که روز قبل از مرگش برداشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. a moment of extraordinary poignancy.
[ترجمه گوگل]لحظه ای تلخ و خارق العاده
[ترجمه ترگمان]لحظه بزرگی به وقوع پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The poignancy in this kiss on her warm lips nearly induced instant paralysis on every sense of her body.
[ترجمه گوگل]تند بودن این بوسه روی لب های گرم او تقریباً باعث فلج فوری تمام حس های بدن او شد
[ترجمه ترگمان]سرخی این بوسه بر لبان گرم او تقریبا یک لحظه فلج شده بود و باعث فلج شدن بدنش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Freni traditionally epitomized poignancy and lyric charm, tinged with a measure of sensuality.
[ترجمه گوگل]فرنی به طور سنتی مظهر ظرافت و جذابیت غزلی بود که با مقداری حس شهوانی همراه بود
[ترجمه ترگمان]freni که به طور سنتی poignancy و افسون lyric را تجسم می کرد، با یک معیار شهوانی آمیخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The poignancy of that piece is the circumstance of its composition, not its subject matter.
[ترجمه گوگل]تند بودن آن قطعه به شرایط ترکیب آن است نه موضوع آن
[ترجمه ترگمان]The آن قطعه، موضوع ترکیب بندی آن است، نه موضوع اصلی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It adds some retrospective poignancy to our story, I think, and possibly some connection to Emerson's universe.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم، این یک حس تلخ و گذشته‌نگر به داستان ما اضافه می‌کند، و احتمالاً ارتباطی با جهان امرسون دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر من، به داستان ما، به داستان ما، و احتمالا یک ارتباط با عالم امرسون می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Poignancy was largely subsumed into world-weariness, resurfacing in spasms of authenticity.
[ترجمه گوگل]تند و تند تا حد زیادی در فرسودگی جهانی قرار گرفت و دوباره در اسپاسم های اصالت ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]poignancy بیش از حد به دنیا رفته بود - خستگی، resurfacing در حال تشنج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Which lends extra poignancy to the vision of Turkey as the lynchpin of this empire, covering all Muslims and all Turks.
[ترجمه گوگل]که به دیدگاه ترکیه به عنوان محور اصلی این امپراتوری که همه مسلمانان و همه ترک ها را در بر می گیرد، تحسین برانگیز می بخشد
[ترجمه ترگمان]که به منظره ترکیه به عنوان the این امپراطوری، که همه مسلمانان و همه ترک ها را پوشش می دهد، وام بیشتری می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is a certain poignancy about Eric.
[ترجمه گوگل]در مورد اریک حساسیت خاصی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه مقدار قابل توجهی در مورد \"اریک\" وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She must have been six-teen or seventeen, and looked out at him with a poignancy that gripped his heart.
[ترجمه گوگل]او باید شش یا هفده ساله بوده باشد و با نگاهی کوبنده به او نگاه کرد که قلبش را چنگ انداخت
[ترجمه ترگمان]باید شش یا هفده سال داشته باشد و با a که قلبش را می فشرد به او نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. West's elegy magnifies the warts and the amours,(Sentence dictionary) yet gives poetic poignancy to the portraits he draws here.
[ترجمه گوگل]مرثیه وست زگیل ها و عشق ها را بزرگ می کند، (فرهنگ جملات) با این حال به پرتره هایی که او در اینجا می کشد، ظرافت شاعرانه می بخشد
[ترجمه ترگمان]مرثیه غرب the و the را بزرگ می کند، (فرهنگ لغت میانی)هنوز به تصاویری که او در اینجا ترسیم می کند، می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On top of it all, there was a touch of poignancy to his forced retirement.
[ترجمه گوگل]علاوه بر همه اینها، بازنشستگی اجباری او حس تلخی داشت
[ترجمه ترگمان]از همه این ها گذشته، به فکر بازنشستگی اجباری او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hui and screenwriter Li Qiang have a knack for humorous observation, but the film rambles, the actors tending for too long to overplay the comedy and ignore the underlying poignancy.
[ترجمه گوگل]هوی و لی کیانگ، فیلمنامه نویس، در مشاهده شوخ طبعی مهارت دارند، اما فیلم غوغا می کند، بازیگران برای مدت طولانی تمایل دارند کمدی را بیش از حد بازی کنند و ظرافت اصلی را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]هوی و فیلمنامه نویس، لی Qiang، مهارت خاصی برای مشاهده humorous دارند، اما فیلم به صورت rambles، بازیگران به مدت زیادی به تماشای کمدی و نادیده گرفتن the اساسی ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیزی (اسم)
edge, verjuice, acuteness, sharpness, poignancy, trenchancy

تلخی (اسم)
poignancy, virulence, gall, bitterness

زنندگی (اسم)
pungency, poignancy, piquancy

حادی (اسم)
poignancy

انگلیسی به انگلیسی

• piquancy, bitterness, pungency; keenness, sharp-wittedness; sharpness, pointedness, incisiveness
poignancy is the quality that something has when it affects you deeply and makes you feel very sad; a formal word.

پیشنهاد کاربران

درد
Nathaniel, do you really feel the poignancy of my words?
ناتانائیل، آیا آنچنان که باید، دردِ گفته های مرا در می یابی؟
( "مائده های زمینی" از آندره ژید، دوروتی باسی ( مترجم انگلیسی ) ، پرویز داریوش و جلال آل احمد ( مترجم فارسی ) )
the quality of evoking a keen sense of sadness or regret; sadness ( New Oxford American Dictionary )
برانگیختگیِ غم و غصه یا اندوه و پشیمانی؛ ناگواری
Example: 👇
1. The pregnancy has a special poignancy for her family.
...
[مشاهده متن کامل]

برای خانواده ی او، حاملگی، ناگواری خاصی است ( جز پشیمانی و غم و غصه هیچ چیزی دیگری نیست )
2. the poignancy of their doomed love affair.
غم و غصه ی رابطه عاشقانه ( یا ارتباط جنسی ) آنها

🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {پُینیِنسی} می باشد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : poignancy
صفت ( adjective ) : poignant
قید ( adverb ) : poignantly
مورمورکننده، حیرت آور، حالتی که فرد دو یا چند کیفیت هیجانی مختلف را همزمان و در کنار یکدیگر تجربه کند ( روان شناسی )

بپرس