فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: poetizes, poetizing, poetized
حالات: poetizes, poetizing, poetized
• (1) تعریف: to write or recite poetry.
• (2) تعریف: to express oneself poetically.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: poetizes, poetizing, poetized
مشتقات: poetizer (n.)
حالات: poetizes, poetizing, poetized
مشتقات: poetizer (n.)
• (1) تعریف: to express in poetry.
• (2) تعریف: to make or treat as poetic.
- He has poetized mathematics.
[ترجمه گوگل] او ریاضیات را شعر گفته است
[ترجمه ترگمان] او ریاضیات را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او ریاضیات را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید