podgy

/ˈpɒdʒi//ˈpɒdʒi/

معنی: چاق، گوشتالو
معانی دیگر: رجوع شود به: pudgy، خپله

جمله های نمونه

1. One is podgy loser Philippe, a cultural philosopher who for years has been failing to get his doctorate accepted.
[ترجمه گوگل]یکی از آن ها فیلیپ، بازنده پوک، فیلسوف فرهنگی است که سال ها نتوانسته دکترای خود را قبول کند
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها بازنده چاق فیلیپ، یک فیلسوف فرهنگی است که سالیان سال نتوانسته است دکترای خود را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The statues of Faith, Hope and Charity, with podgy cherubs, remained in London.
[ترجمه گوگل]مجسمه‌های ایمان، امید و نیکوکاری با کروبی‌های پاچه‌دار در لندن باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]The ایمان، امید و نیکوکاری، و cherubs podgy، در لندن ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their hands - podgy, thin, freckled or pale - touched everything, prodding, caressing, tickling, squeezing.
[ترجمه گوگل]دست‌هایشان - ژولیده، لاغر، کک‌وم‌دار یا رنگ پریده - همه چیز را لمس می‌کردند، نوازش می‌کردند، قلقلک می‌دادند، فشردن می‌کردند
[ترجمه ترگمان]دستی چاق، لاغر، لاغر و رنگ پریده، همه چیز را لمس می کرد، نوازش می کرد، نوازش می کرد، نوازش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Francis was too fat, his face was podgy and he had a paunch.
[ترجمه گوگل]فرانسیس بیش از حد چاق بود، صورتش ژولیده بود و دست و پا داشت
[ترجمه ترگمان]فرانسیس خیلی چاق بود، صورتش چاق بود و شکم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's cute, and podgy.
[ترجمه گوگل]او بامزه و ژولیده است
[ترجمه ترگمان]اون جذاب و podgy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A scarcely perceptible smile passed over Kutuzov's podgy face, disfigured by the scar of a wound.
[ترجمه گوگل]لبخندی که به سختی قابل درک بود از روی صورت پوکه کوتوزوف که بر اثر زخم زخم بدشکل شده بود عبور کرد
[ترجمه ترگمان]لبخند نامحسوسی بر چهره فربه کوتوزوف ظاهر شد که براثر زخم زخم از شکل افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mario tries his podgy, gloved hand at everything to keep his mustachioed mush grinning out from your TV screens.
[ترجمه گوگل]ماریو دستکش دستکش‌دارش را در همه چیز امتحان می‌کند تا سبیل‌هایش را از صفحه‌های تلویزیون شما بیرون نزند
[ترجمه ترگمان]ماریو در حالی که دستکش مخصوص خود را در دست دارد به هر چیزی دست می دهد تا mush his را از صفحه تلویزیون دور نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your face will be more likely to have a dull complexion, with podgy, sagging cheeks and double chin.
[ترجمه گوگل]احتمال اینکه صورت شما حالتی کدر داشته باشد، با گونه‌های آویزان، افتادگی و چانه دوتایی بیشتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]صورت شما بیشتر به صورت رنگ پریده و خپله و sagging و چانه دو double خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She may be cute, but the latest top model to make her debut in Vogue is also podgy with short legs and whiskers.
[ترجمه گوگل]او ممکن است بامزه باشد، اما آخرین مدل برتری که برای اولین بار در ووگ ظاهر شد، با پاهای کوتاه و سبیل‌هایی نیز ظاهری زیبا دارد
[ترجمه ترگمان]او ممکن است بامزه باشد، اما آخرین مدل برتر برای اولین بار در نشریه Vogue در میان پاهای کوتاه و ریش کوتاه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. TOKYO She may be cute, but the latest top model to make her debut in Vogue is also podgy with short legs and whiskers.
[ترجمه گوگل]توکیو او ممکن است بامزه باشد، اما آخرین مدل برتری که برای اولین بار در ووگ ظاهر شد، با پاهای کوتاه و سبیل‌ها نیز ظاهری زیبا دارد
[ترجمه ترگمان]توکیو ممکن است جذاب باشد، اما آخرین مدل برتر برای اولین بار در نشریه Vogue در میان پاهای کوتاه و ریش کوتاه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their efforts will be judged by a septuagenarian food writer and a podgy hotel baker from Merseyside.
[ترجمه گوگل]تلاش‌های آن‌ها توسط یک نویسنده غذای هفت‌سالگی و یک نانوای هتلی از مرسی ساید مورد قضاوت قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]تلاش های آن ها توسط یک نویسنده در هفتاد سالگی و یک نانوایی در هتل podgy از میرساید مورد قضاوت قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. IT may be cute, but the latest top model to do IT debut in Vogue is too podgy with short legs and whiskers.
[ترجمه گوگل]IT ممکن است زیبا باشد، اما آخرین مدل برتری که اولین مدل IT را در Vogue ارائه کرده است، با پاهای کوتاه و سبیل‌ها بسیار زیبا است
[ترجمه ترگمان]ممکن است جذاب باشد، اما آخرین مدل برتر برای انجام اولین کار IT در ووگ کمی خپله با پاهای کوتاه و ریش کوتاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fat and muscle, for example, respond differently to shifts in diet, so the same intake will have one effect on a podgy person and another on a brawny one.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، چربی و عضله به تغییر رژیم غذایی واکنش متفاوتی نشان می دهند، بنابراین مصرف یکسان یک تأثیر بر روی یک فرد پژمرده و تأثیر دیگری بر روی یک فرد چاق خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، چربی و ماهیچه به طور متفاوت واکنش نشان می دهند و در رژیم غذایی تغییر می کنند، بنابراین همان جذب یک اثر بر روی فرد podgy و دیگری بر روی یک فرد brawny خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاق (صفت)
replete, fatty, fat, thick, blubbery, pursy, lob, beefy, tubby, obese, chubby, overweight, massy, pudgy, fattish, podgy

گوشتالو (صفت)
pursy, brawny, plump, corpulent, obese, chubby, rotund, fubsy, pulpy, pudgy, plumpish, podgy

انگلیسی به انگلیسی

• short and fat, stout, pudgy
someone who is podgy is fairly fat; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس