pocketed


جیب دار

جمله های نمونه

1. amoojan pocketed his nephews' inheritance
عمو جان ارثیه ی برادر زاده های خودش را به جیب زد.

2. he pocketed his house keys
او کلیدهای خانه اش را در جیبش گذاشت.

3. i pocketed their insult and smiled
من توهین آنها را به روی خود نیاوردم و لبخند زدم.

4. she pocketed her scruples
او دودلی خود را بروز نداد.

5. the coat is pocketed on both sides
دو طرف پالتو جیب دارد.

6. a ring of mountains in which the town is pocketed
حلقه ای از کوه که شهر را احاطه کرده است

پیشنهاد کاربران

. To take money from someone in a dishonest way
با ریا و حیله از کسی پول گرفتن
به جیب زد

بپرس