فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: plies, plying, plied
حالات: plies, plying, plied
• (1) تعریف: to employ (something) as a weapon or tool.
• مترادف: manipulate, wield
• مشابه: apply, employ, handle, manage, operate, use
• مترادف: manipulate, wield
• مشابه: apply, employ, handle, manage, operate, use
- She plied the hatchet skillfully.
[ترجمه گوگل] او به طرز ماهرانهای دریچه را رد کرد
[ترجمه ترگمان] او ماهرانه تبر را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او ماهرانه تبر را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to follow or work at (a trade or the like).
• مترادف: practice, pursue
• مشابه: busy, engage, exercise, perform, undertake
• مترادف: practice, pursue
• مشابه: busy, engage, exercise, perform, undertake
• (3) تعریف: to offer something to (someone) repeatedly, esp. as a means of persuasion.
• مشابه: feed, furnish, load, press, shower
• مشابه: feed, furnish, load, press, shower
- The detective plied him with rum until he confessed.
[ترجمه گوگل] کارآگاه به او رام زد تا اینکه اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان] کارآگاه با عرق نیشکر او را به ستوه آورد تا اینکه اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کارآگاه با عرق نیشکر او را به ستوه آورد تا اینکه اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to cross or travel regularly.
• مشابه: cross, navigate, travel, traverse
• مشابه: cross, navigate, travel, traverse
- This schooner plies the north seas.
[ترجمه گوگل] این اسکله در دریاهای شمال حرکت می کند
[ترجمه ترگمان] این کشتی در دریاهای شمال تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کشتی در دریاهای شمال تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: plyingly (adv.)
مشتقات: plyingly (adv.)
• (1) تعریف: to cross or travel a given route regularly.
• مترادف: run
• مشابه: commute, cross, go, shuttle, traverse
• مترادف: run
• مشابه: commute, cross, go, shuttle, traverse
- The shuttle bus plies between the hotel and the station.
[ترجمه گوگل] اتوبوس شاتل بین هتل و ایستگاه حرکت می کند
[ترجمه ترگمان] The اتوبوس های خطی بین هتل و ایستگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] The اتوبوس های خطی بین هتل و ایستگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to work steadily.
• مشابه: labor, persevere, toil, travail, work
• مشابه: labor, persevere, toil, travail, work
اسم ( noun )
حالات: plies
حالات: plies
• (1) تعریف: a layer, as of wood products.
• مشابه: lamina, layer, sheet, stratum, thickness, veneer
• مشابه: lamina, layer, sheet, stratum, thickness, veneer
• (2) تعریف: a strand, as one of many twisted together in yarn or thread.
• مترادف: strand, thread
• مترادف: strand, thread