ply

/ˈplaɪ//plaɪ/

معنی: لا، یک لای طناب، تخته چندلا، لایه کاغذ، تاه، تاه کردن، تردد کردن، دولا کردن، رفت و آمد کردن، چند لا کردن
معانی دیگر: (چوب یا پارچه و غیره) لایه، (نادر) خم کردن، تا کردن، پیچاندن، پیچیدن، (مهجور) تسلیم شدن، تن در دادن، تابیدگی، (در هم) بافتگی، خمیدگی، خماندگی، به کار بردن، به کار زدن، استفاده کردن، (کار یا کاسبی) کردن، (حرفه یا پیشه) داشتن، (سوال) پیچ کردن، (مرتبا) تحویل دادن، رساندن (به ویژه خوراک یا هدیه یا آشامیدنی)، دادن، (مرتبا) مسیری را طی کردن، آمد و شد کردن (به ویژه کشتی و اتوبوس و غیره)، رفت وامدکردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: plies, plying, plied
(1) تعریف: to employ (something) as a weapon or tool.
مترادف: manipulate, wield
مشابه: apply, employ, handle, manage, operate, use

- She plied the hatchet skillfully.
[ترجمه گوگل] او به طرز ماهرانه‌ای دریچه را رد کرد
[ترجمه ترگمان] او ماهرانه تبر را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to follow or work at (a trade or the like).
مترادف: practice, pursue
مشابه: busy, engage, exercise, perform, undertake

(3) تعریف: to offer something to (someone) repeatedly, esp. as a means of persuasion.
مشابه: feed, furnish, load, press, shower

- The detective plied him with rum until he confessed.
[ترجمه گوگل] کارآگاه به او رام زد تا اینکه اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان] کارآگاه با عرق نیشکر او را به ستوه آورد تا اینکه اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to cross or travel regularly.
مشابه: cross, navigate, travel, traverse

- This schooner plies the north seas.
[ترجمه گوگل] این اسکله در دریاهای شمال حرکت می کند
[ترجمه ترگمان] این کشتی در دریاهای شمال تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: plyingly (adv.)
(1) تعریف: to cross or travel a given route regularly.
مترادف: run
مشابه: commute, cross, go, shuttle, traverse

- The shuttle bus plies between the hotel and the station.
[ترجمه گوگل] اتوبوس شاتل بین هتل و ایستگاه حرکت می کند
[ترجمه ترگمان] The اتوبوس های خطی بین هتل و ایستگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to work steadily.
مشابه: labor, persevere, toil, travail, work
اسم ( noun )
حالات: plies
(1) تعریف: a layer, as of wood products.
مشابه: lamina, layer, sheet, stratum, thickness, veneer

(2) تعریف: a strand, as one of many twisted together in yarn or thread.
مترادف: strand, thread

جمله های نمونه

1. ply for hire
(تاکسی و غیره) در محل یا مسیر بخصوص کاسبی کردن

2. ply one's trade
پیشه ی خود را دنبال کردن،کسب و کار کردن

3. hooshang learned to ply the oars correctly
هوشنگ به کار بردن صحیح پارو را آموخت.

4. the street where fishmongers ply their business
خیابانی که در آن ماهی فروشان کسب و کار می کنند.

5. What ply do you need for that knitting pattern?
[ترجمه گوگل]برای آن الگوی بافتنی به چه لایه ای نیاز دارید؟
[ترجمه ترگمان]برای اون طرح بافتن چی لازم داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ferries ply across a narrow strait to the island.
[ترجمه گوگل]کشتی ها از طریق یک تنگه باریک به سمت جزیره حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]از تنگه باریکی عبور کرد و به سوی جزیره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In some areas, drug dealers openly ply their trade on street corners.
[ترجمه گوگل]در برخی مناطق، فروشندگان مواد مخدر آشکارا تجارت خود را در گوشه و کنار خیابان انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]در برخی مناطق، فروشندگان مواد مخدر آشکارا از تجارت خود در گوشه خیابان دست می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fishermen in small boats ply their trade up and down the coast.
[ترجمه گوگل]ماهیگیران در قایق های کوچک تجارت خود را در سواحل بالا و پایین انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]قایق های کوچک در قایق های کوچک از تجارت در ساحل و پایین ساحل عبور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ferry boats ply regularly between all the resorts on the lake.
[ترجمه گوگل]قایق های فری به طور منظم بین تمام استراحتگاه های دریاچه تردد می کنند
[ترجمه ترگمان]کشتی های فری به طور منظم بین همه اقامتگاه ها از دریاچه فاصله دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two ferries ply between Tripoli and Malta every day.
[ترجمه گوگل]هر روز دو کشتی بین طرابلس و مالت تردد می کنند
[ترجمه ترگمان]دو کشتی که هر روز بین طرابلس و مالت کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's illegal for unmarked mini-cabs to ply for hire.
[ترجمه گوگل]کرایه کردن کابین‌های کوچک بدون علامت غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]برای استخدام cabs، غیر قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it is up front where the experts ply their trade and both Ian Wright and Les Ferdinand are bouncing with confidence.
[ترجمه گوگل]اما این در جلو است که کارشناسان تجارت خود را انجام می دهند و ایان رایت و لس فردیناند هر دو با اعتماد به نفس بالا می روند
[ترجمه ترگمان]اما این جبهه در جایی است که متخصصان تجارت خود را انجام می دهند و هر دو ایان رایت و لس فردیناند با اطمینان بالا و پایین می پرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Miniature boats rigged with burlap sails ply intricate networks of rivers and canals.
[ترجمه گوگل]قایق‌های مینیاتوری با بادبان‌های کرباسی در شبکه‌های پیچیده رودخانه‌ها و کانال‌ها قرار دارند
[ترجمه ترگمان]قایق های کوچک با بادبان های گشوده از کانال های فاضلاب و کانال های ارتباطی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As Crilly can not drive, I ply myself with junk food and coffee, preparing myself for the wheel.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که کریلی نمی تواند رانندگی کند، خودم را با غذای ناسالم و قهوه پر می کنم و خودم را برای چرخ آماده می کنم
[ترجمه ترگمان]همچنان که Crilly رانندگی بلد نیست، خودم را با فست فود و قهوه درست می کنم و خودم را برای چرخ آماده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Finally, Mr Hung may ply you with the baked barbecue pork bun.
[ترجمه گوگل]در نهایت، آقای هونگ ممکن است شما را با نان گوشت خوک کباب شده بپزد
[ترجمه ترگمان]بالاخره آقای \"هانگ\" ممکنه شما رو با گوشت خوک کباب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لا (اسم)
strand, ply, layer, la

یک لای طناب (اسم)
ply

تخته چندلا (اسم)
ply, plywood

لایه کاغذ (اسم)
ply

تاه (اسم)
fold, ply, plication, plica, plait, tuck, plicae

تاه کردن (فعل)
ruff, fold, ruffle, ply, lap

تردد کردن (فعل)
traffic, ply, haunt

دولا کردن (فعل)
bend, double, double up, ply

رفت و آمد کردن (فعل)
ply

چند لا کردن (فعل)
ply

تخصصی

[نساجی] لایه ( رشته های موجود در یک نخ چندلا ) - قشر - چندلا تابیدن - چندلاکردن - تا کردن - دولا کردن - خمیدگی

انگلیسی به انگلیسی

• measure of thickness, degree of thickness
travel regularly on a specific course; be busy with, engage in, work hard at
if you ply someone with food or drink, you keep giving them more of it.
if you ply someone with questions, you keep asking them questions.
ply is the thickness of wool, thread, or rope measured by the number of strands it is made from.

پیشنهاد کاربران

Adjective : pliable
منعطف - قابل خم شدن - تاشو
دولا کردن
دولا شدن
measure of thickness, degree of thickness
لایه - چند لایه
travel regularly on a specific course
رفت و امد کردن در یک مسیر
; be busy with, engage in, work hard at
کسب و کاری داشتن
if you ply someone with food or drink, you keep giving them more of it.
...
[مشاهده متن کامل]

به رگبار بستن کسی با خوراکی - مشروب
if you ply someone with questions, you keep asking them questions.
به رگبار بستن کسی با سوالات پشت سر هم
ply is the thickness of wool, thread, or rope measured by the number of strands it is made from.
چند لایه بودن نخ - طناب - پشم

ply ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: لایه 3
تعریف: مجموعه ای از رَسَن های نخی یا فولادی موازی و اندود شده با لاستیک که استخوان بندی تایر را می سازند
استفاده کردن

بپرس