pluvial

/ˈpluːviəl//ˈpluːviəl/

معنی: بارانی، باران زا، پر باران
معانی دیگر: باران زاد، وابسته به باران، پر بارندگی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pluvian (adj.)
(1) تعریف: having to do with rain, esp. a lot of rain; rainy.

(2) تعریف: of geological changes, brought about by rain.

جمله های نمونه

1. pluvial cloud
ابر باران زا

2. pluvial plains
دشت های باران زاد (ایجاد شده در اثر باران)

3. This year our country produced the infrequent pluvial calamity on the history.
[ترجمه گوگل]امسال کشور ما مصیبت نادری را در تاریخ ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]امسال کشور ما یک فاجعه pluvial نادر را در تاریخ تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her name is pluvial alizarin red .
[ترجمه گوگل]نام او آلیزارین قرمز پلویال است
[ترجمه ترگمان]اسمش \"pluvial alizarin\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With the change of precipitation, it divided three pluvial periods and three dry periods.
[ترجمه گوگل]با تغییر بارندگی، سه دوره پلویی و سه دوره خشک تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]با تغییر بارش، سه دوره pluvial و سه دوره خشک ترتیب داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her name is pluvial alizarin red ( phonic ).
[ترجمه گوگل]نام او پلوویال آلیزارین قرمز (فونیک) است
[ترجمه ترگمان]نام او pluvial alizarin است (phonic)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pluvial maple : I feel loser has 9 cities only, so here does not have the biggest loser.
[ترجمه گوگل]افرا Pluvial: من احساس می کنم بازنده فقط 9 شهر دارد، بنابراین اینجا بزرگترین بازنده را ندارد
[ترجمه ترگمان]درخت افرا: من احساس می کنم که بازنده تنها ۹ شهر دارد، بنابراین اینجا بزرگ ترین بازنده را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With increasing(decreasing) temperature, more pluvial regions are to the South(North) in China.
[ترجمه گوگل]با افزایش (کاهش) دما، مناطق پرجمعیت بیشتری در جنوب (شمال) در چین قرار دارند
[ترجمه ترگمان]با افزایش دمای (کاهش)، مناطق pluvial بیشتر در جنوب (شمال)در چین قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pluvial maple : From short-term come up tell, this is an evildoing to cities.
[ترجمه گوگل]افرا Pluvial: از کوتاه مدت می توان گفت که این برای شهرها بد است
[ترجمه ترگمان]درخت افرا: از کوتاه مدت تا به حال، این یک evildoing برای شهرها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pluvial geological records of Jiangling area in Jianghan Plain, show that the area revealed 18 flood events during the last 3000 years.
[ترجمه گوگل]سوابق زمین شناسی پراکنده منطقه جیانگلینگ در دشت جیانگگان، نشان می دهد که این منطقه 18 رویداد سیل را در طول 3000 سال گذشته نشان داده است
[ترجمه ترگمان]The زمین شناسی منطقه Jiangling در دشت Jianghan نشان می دهد که این منطقه ۱۸ حادثه سیل را طی ۳۰۰۰ سال گذشته آشکار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pluvial fruit is the most influential one of work of force, knocking Zhong Ren to block Ximoduo is the figure with an appearance is deformed and exalted heart all the time in reader heart.
[ترجمه گوگل]میوه پلوویال تأثیرگذارترین اثر زور است، ضربه زدن به ژونگ رن برای جلوگیری از Ximoduo چهره ای است که ظاهری تغییر شکل یافته و قلب در تمام مدت در قلب خواننده تعالی دارد
[ترجمه ترگمان]میوه Pluvial موثرترین راه کار زور است و Zhong رن را به بلوک Ximoduo می زند و در تمام طول عمر در قلب خواننده تغییر شکل می دهد و قلب exalted دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper proved that grain size composition of pluvial fan conglomerate has self similar fractal structure by applying fractal theory.
[ترجمه گوگل]این مقاله با استفاده از تئوری فراکتال ثابت کرد که ترکیب اندازه دانه کنگلومرای پنکه پلویال دارای ساختار فراکتالی مشابه است
[ترجمه ترگمان]این مقاله ثابت کرد که ترکیب اندازه دانه ها از یک مجتمع تولیدی pluvial، با استفاده از نظریه مقطعی، ساختار مقطعی مشابهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How much of this former water erosion can be attributed to pluvial phases in the Pleistocene is very doubtful.
[ترجمه گوگل]اینکه چه مقدار از این فرسایش آبی سابق را می توان به فازهای پلویی در پلیستوسن نسبت داد بسیار مشکوک است
[ترجمه ترگمان]چه مقدار از این فرسایش پیشین آب را می توان به مراحل pluvial در دوره پلیستوسن، بسیار مشکوک دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. According to i ts origin, sapphire sand strata are divided into sand wash stratum, pluvial stratum and relict drifted sand stratum, while sapphire concentrated well in drifted sand stratum.
[ترجمه گوگل]با توجه به منشأ، طبقات شن و ماسه یاقوت کبود به لایه ماسه شستشو، لایه پلویی و لایه ماسه رانش شده باقی مانده تقسیم می شوند، در حالی که یاقوت کبود در لایه ماسه رانش شده به خوبی متمرکز می شود
[ترجمه ترگمان]با توجه به اصل ts، لایه های ماسه یاقوت به لایه wash ماسه، لایه pluvial و relict تقسیم می شوند در حالی که یاقوت کبود به خوبی در لایه شن شناور متمرکز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بارانی (صفت)
juicy, wet, drippy, rainy, pluvial

باران زا (صفت)
pluvial

پر باران (صفت)
rainy, pluvial, pluvious

تخصصی

[عمران و معماری] بارانی
[زمین شناسی] بارانی
[آب و خاک] بارانی، پربارش، بارانزا

انگلیسی به انگلیسی

• of or related to rain; caused by rain

پیشنهاد کاربران

بپرس