plurality

/pləˈræləti//plʊəˈrælɪti/

معنی: وفور، تعدد، جمع گرایی، چندگانگی، تعدد حزبی، حالت تعدد، حکومت ائتلافی
معانی دیگر: تکثر، بسماری، شمارایی، بسگانی، بسگانگی، بیشی، اکثریت نسبی، اضافه رای، تعداد زیاد، جمعیت کثیر، انبوه، داشتن چند شغل کلیسایی، هر یک از این شغل ها، pluralism حالت تعدد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: pluralities
(1) تعریف: the largest proportion of votes in an election, esp. when it is less than half the total, or the margin of votes separating the victor from the person who came second.

- She needs only a plurality, not a majority, to win.
[ترجمه گوگل] او برای برنده شدن فقط به یک کثرت نیاز دارد، نه اکثریت
[ترجمه ترگمان] او فقط به تعدد نیاز دارد، نه اکثریت، تا برنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state or condition of being or representing more than one.
مشابه: multiplicity

- English nouns show plurality in writing usually by the addition of "s" or "es."
[ترجمه گوگل] اسامی انگلیسی معمولاً با افزودن «s» یا «es» کثرت را در نوشتار نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان] اسم های انگلیسی تعدد در نوشتن معمولا با اضافه کردن \"s\" یا \"هاجز\" نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. plurality of causes
تکثر (یا شمارایی) علل

2. He defeated the incumbent governor by a large plurality.
[ترجمه گوگل]او فرماندار فعلی را با کثرت زیادی شکست داد
[ترجمه ترگمان]او فرماندار فعلی را با اکثریت وسیعی شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Federalism implies a plurality of political authorities, each with its own powers.
[ترجمه گوگل]فدرالیسم متضمن کثرت مقامات سیاسی است که هر کدام دارای اختیارات خاص خود هستند
[ترجمه ترگمان]Federalism دلالت بر تعدد مقامات سیاسی، هر یک با قدرت خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He breezed in with an election plurality of 100,000.
[ترجمه گوگل]او با یک کثرت انتخاباتی 100000 نفری وارد شد
[ترجمه ترگمان]به آسانی با اکثریت ۱۰۰،۰۰۰ نفر در انتخابات به کار خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a marked plurality of opinions/views among the people attending the meeting.
[ترجمه گوگل]تعداد قابل توجهی از نظرات/دیدگاه ها در میان افراد شرکت کننده در جلسه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تعدد دیدگاه ها \/ نظرات در میان افرادی بود که در این جلسه شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Franklin had won with a plurality in electoral votes of 449 to 8
[ترجمه گوگل]فرانکلین با اکثریت آرای الکترال 449 به 8 برنده شد
[ترجمه ترگمان]فرانکلین با تعدد آرا در انتخابات ۴۴۹ تا ۸ به پیروزی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Conservative party retained a plurality of the votes.
[ترجمه گوگل]حزب محافظه کار اکثریت آرا را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]حزب محافظه کار، تعدد آرا را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A plurality of the population voted for change.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از مردم به تغییر رای دادند
[ترجمه ترگمان]اکثریت جمعیت برای تغییر رای دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Democrats won only a plurality of the votes cast.
[ترجمه گوگل]دموکرات ها تنها تعداد زیادی از آرا را به دست آوردند
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها تنها اکثریت آرا را به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He won a 48 percent plurality of the vote rather than an outright majority.
[ترجمه گوگل]او به جای اکثریت مطلق، 48 درصد آرا را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او به جای اکثریت قاطع آرا ۴۸ درصد آرا را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A plurality, 46 percent, say he has not made much difference one way or the other.
[ترجمه گوگل]یک کثرت، 46 درصد، می گویند که او تفاوت چندانی نکرده است
[ترجمه ترگمان]یک تعدد، ۴۶ درصد می گویند که او تفاوتی با یکدیگر ایجاد نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Plurality electoral systems tend to produce two identifiable blocs while majority run-off elections tend to produce more fragmented support.
[ترجمه گوگل]سیستم‌های انتخاباتی کثرت گرایش به تولید دو بلوک قابل شناسایی دارند در حالی که انتخابات اکثریت در دور دوم تمایل به ایجاد حمایت پراکنده‌تر دارد
[ترجمه ترگمان]سیستم های انتخاباتی Plurality تمایل به تولید دو بلوک قابل شناسایی دارند در حالی که اکثر انتخابات دور دوم تمایل به تولید پشتیبانی پراکنده بیشتر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Election by plurality in single-member constituencies is of all methods the simplest.
[ترجمه گوگل]انتخابات با تکثر در حوزه های انتخابیه تک نفره ساده ترین روش است
[ترجمه ترگمان]انتخاب با تعدد حوزه های انتخاباتی تکی از همه روش ها ساده تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even the problems posed by a plurality of worlds were negotiable.
[ترجمه گوگل]حتی مشکلات ناشی از چند دنیا قابل مذاکره بود
[ترجمه ترگمان]حتی مشکلات مطرح شده توسط تعدد جهان ها قابل مذاکره بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The openness Gandhi shows to the plurality of religious traditions is commendable.
[ترجمه گوگل]گشاده رویی که گاندی به کثرت سنت های دینی نشان می دهد ستودنی است
[ترجمه ترگمان]باز بودن گاندی نشان می دهد که تعدد سنت های مذهبی قابل ستایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفور (اسم)
abundance, affluence, profusion, wealth, bounty, exuberance, luxuriance, plenitude, lavishness, plurality, pluralism, opulence, plentitude, rout, superabundance

تعدد (اسم)
multiplicity, plurality, pluralism

جمع گرایی (اسم)
plurality, pluralism

چندگانگی (اسم)
plurality, pluralism

تعدد حزبی (اسم)
plurality, pluralism, pluralist

حالت تعدد (اسم)
plurality, pluralism

حکومت ائتلافی (اسم)
plurality, pluralism

انگلیسی به انگلیسی

• numerousness, variability; majority of voices in a vote
plurality is the existence of more than one person or thing, or different kinds of people or things; a formal use.
if a person or party has a plurality in an election, they have more votes than any other person or party, but they do not have a majority; used in american english.

پیشنهاد کاربران

۱. تعدد. کثرت. تکثیر. چندگانگی ۲. اکثریت نسبی ۳. تعدد مقام. تعدد شغل
مثال:
He defeated the incumbent governor by a large plurality.
او فرماندار وقت را با اکثریت نسبی زیاد شکست داد.
plurality of causes
کثرت و تعدد علل
This term refers to the largest number of votes or opinions, but not a majority. It is often used in political contexts to describe a situation where no single option receives more than 50% of the votes.
...
[مشاهده متن کامل]

بیشترین تعداد آرا یا نظرات، اما نه اکثریت.
اغلب در زمینه های سیاسی برای توصیف وضعیتی استفاده می شود که هیچ گزینه ای بیش از 50 درصد آرا را دریافت نمی کند.
**************************************************************************************************
مثال؛
“Candidate A won the election with a plurality of votes. ”
In a discussion about voting systems, someone might say, “A plurality voting system can lead to outcomes that don’t reflect the majority’s preference. ”
A person might note, “In a plurality system, the candidate with the most votes wins, even if they don’t have a majority. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-majority-2/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pluralize
✅️ اسم ( noun ) : plural / plurality / pluralism / pluralist / pluralization
✅️ صفت ( adjective ) : plural / pluralist / pluralistic
✅️ قید ( adverb ) : pluralistically
plurality ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: اکثریت نسبی
تعریف: وضعیتی در یک انتخابات با بیش از دو نامزد که یکی از نامزدها آرای بیشتری نسبت به دیگران کسب می‏کند؛ اما تعداد آرای او به نصف به علاوۀ یک نمی‏رسد
( در انتخابات ) به معنی حداکثر آراء

بپرس