plunk

/ˈpləŋk//plʌŋk/

معنی: وزش، ضربت، تلپی افتادن، قار قار کردن، صدای تند و خشن دراوردن، با صدای تلپ
معانی دیگر: (سازهای زهی) مضراب کشیدن، (با زخمه یا انگشت و با صدای بلند) زدن، (محکم و با صدای بلند) افکندن، انداختن، گذاشتن، صدای ((تالاپ)) یا ((تلپ)) کردن (plump هم می گویند)، تالاپ، تلپ، تاپ، ونگ، درست، دقیقا، (سازهای زهی) صدای پر طنین ایجاد کردن، ونگ ونگ کردن، صدای ((تاپ)) یا ((شترق)) کردن، (عامیانه) ضربه ی سخت، تو سری محکم، با صدای تالاپ (یا تلپ و غیره)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: plunks, plunking, plunked
(1) تعریف: (informal) to cause (a string or strings of a musical instrument) to make brief, hollow sounds; pluck.
مشابه: pick

(2) تعریف: to put or throw heavily (often fol. by down).
مشابه: pluck

- I plunked my money down on the counter.
[ترجمه گوگل] پولم را روی پیشخوان ریختم
[ترجمه ترگمان] پول را روی پیشخوان گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: (informal) to fall or drop heavily (often fol. by down).
مشابه: plump

- The old dog plunked down by the fireside and went to sleep.
[ترجمه گوگل] سگ پیر کنار آتش به زمین زد و به خواب رفت
[ترجمه ترگمان] سگ پیر کنار بخاری نشست و به خواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make a brief, hollow sound.

- The coin plunked as it hit the bottom of the can.
[ترجمه گوگل] سکه در حالی که به ته قوطی برخورد کرد فرو ریخت
[ترجمه ترگمان] سکه ای که به کف قوطی می خورد plunked می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: (informal) with a brief, hollow sound.

(2) تعریف: directly; exactly.

- It hit plunk in the middle.
[ترجمه گوگل] از وسط ضربه زد
[ترجمه ترگمان] در وسط به plunk اصابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a brief, hollow sound.
مشابه: plump

- He fell with a plunk.
[ترجمه گوگل] او با یک پلک افتاد
[ترجمه ترگمان] با صدای plunk از زمین بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. plunk in the center
درست در وسط

2. plunk down
(عامیانه) پرداختن،سلفیدن

3. the plunk of a kamancheh
صدای ونگ ونگ کمانچه

4. the plunk of horse hooves
صدای تاپ تاپ سم اسب ها

5. Why don't you plunk yourself down with a good book?
[ترجمه گوگل]چرا خودتان را با یک کتاب خوب غمگین نمی کنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا خودت رو با یه کتاب خوب خالی نمی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Plunk down your money!
[ترجمه وای وای] پولت را خرج کن
|
[ترجمه گوگل]پول خود را پایین بیاورید!
[ترجمه ترگمان]! پولت رو کم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I plunk down a dollar and confront my deepest fears.
[ترجمه گوگل]من یک دلار را پایین می آورم و با عمیق ترین ترس هایم روبرو می شوم
[ترجمه ترگمان]یک دلار را پایین می آورم و با عمیق ترین ترس هایم مبارزه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Marketers usually plunk down the equivalent of $ 40, 000 or so in cash, goods or services for placement.
[ترجمه گوگل]بازاریابان معمولاً معادل 40000 دلار یا بیشتر پول نقد، کالا یا خدمات را برای قرار دادن پایین می آورند
[ترجمه ترگمان]بازاریابان معمولا معادل ۴۰ هزار دلار یا بیشتر در پول نقد، کالا و یا خدمات برای قرار گیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Americans love to plunk themselves down in front of the TV.
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها دوست دارند خودشان را جلوی تلویزیون غوطه ور کنند
[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها دوست دارند خودشان را جلوی تلویزیون ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Before you see the plastic surgeon, before you plunk down half a paycheck on that pricey anti-aging cream, in fact, before you do anything, put on sunscreen.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به جراح پلاستیک مراجعه کنید، قبل از اینکه نیمی از حقوق خود را از آن کرم ضد پیری گران قیمت بگیرید، در واقع، قبل از انجام هر کاری، کرم ضد آفتاب بزنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه جراحی پلاستیک را قبل از اینکه نیمی از حقوق خود را در این کرم ضد پیری خریداری کنید، در واقع قبل از این که کاری انجام دهید ضد آفتاب قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So T-Mobile customers are being asked to plunk down $199 and sign a two-year service agreement for a phone whose freshness date is about to expire.
[ترجمه گوگل]بنابراین از مشتریان T-Mobile خواسته می شود تا 199 دلار کاهش دهند و یک قرارداد خدمات دو ساله برای تلفنی که تاریخ تازگی آن به پایان می رسد امضا کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین از مشتریان تلفن همراه خواسته می شود ۱۹۹ دلار پیش پرداخت کنند و یک توافقنامه خدمات دو ساله را برای تلفن امضا کنند که قرار است تاریخ آن منقضی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Glad I bought it and I'd plunk down my hard earned money again.
[ترجمه گوگل]خوشحالم که آن را خریدم و دوباره پولی که به سختی به دست آورده بودم را پایین می آوردم
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که آن را خریدم و دوباره پول را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll plunk for noodles rather than buns.
[ترجمه گوگل]من به جای نان شیرینی، رشته فرنگی می خورم
[ترجمه ترگمان]من به جای کیک ماکارونی برای noodles می سازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In fact, if you were to plunk down this control on a page in your existing site, it wouldn't operate because the Membership service refuses to disclose cleartext passwords by default.
[ترجمه گوگل]در واقع، اگر بخواهید این کنترل را در صفحه‌ای در سایت موجود خود حذف کنید، کار نمی‌کند زیرا سرویس عضویت به‌طور پیش‌فرض از افشای گذرواژه‌های متن شفاف خودداری می‌کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، اگر شما بخواهید این کنترل را بر روی یک صفحه در سایت فعلی خود پیاده کنید، به این دلیل عمل نخواهد کرد که سرویس عضویت حاضر نیست به طور پیش فرض رمز عبور را فاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Before we plunk down our hard-earned money, we consumers like to know that we'll be happy with our purchases.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه پولی را که به سختی به دست آورده‌ایم کم کنیم، ما مصرف‌کنندگان دوست داریم بدانیم که از خرید خود راضی خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه پول خود را به دست آوریم، مشتریان دوست دارند بدانند که ما از خرید خود خوشحال خواهیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وزش (اسم)
afflatus, guff, airflow, blast, bop, flatus, whiff, whop, plunk

ضربت (اسم)
smash, chop, skelp, impact, strike, stroke, hit, bat, smack, bop, beat, slap, whack, butt, blow, impulse, bump, knock, fib, biff, thump, bob, cuff, buffet, buff, dint, hack, pound, impulsion, lead-off, thwack, percussion, plunk, swat, whang

تلپی افتادن (فعل)
plop, plunk

قار قار کردن (فعل)
plunk

صدای تند و خشن دراوردن (فعل)
plunk

با صدای تلپ (قید)
plop, plunk

انگلیسی به انگلیسی

• sound of a collision, sound of of an impact; sound made when one plucks the strings of a musical instrument
pluck the strings of a musical instrument; cast, throw; fall heavily
with a thud, with a loud sound upon impact

پیشنهاد کاربران

to throw heavily or abruptly
پرت کردن
با کلمه pluck به معنی کندن ناگهانی چیزی
اشتباه نشود
In total, global automakers have already plunked down more than $300billion in investments.
Blink down= دانگ گذاشتن
پر و پیت کردن پرنده, جدا کردن پرها ( قبل از پختن )
plunk ( plŭngk ) also plonk ( plŏngk, plŭngk )
v. plunked, plunk�ing, plunks also plonked or plonk�ing or plonks
v. tr.
1. To throw or place heavily or abruptly: plunked the money down on the counter.
...
[مشاهده متن کامل]

2. To strum or pluck ( a stringed instrument ) .
v. intr.
1. To drop or fall abruptly or heavily; plump: plunked onto the couch with a sigh of relief.
2. To emit a hollow twanging sound.
n.
1. Informal A heavy blow or stroke.
2. A short hollow twanging sound.
adv. Informal
1. With a short hollow thud.
2. Exactly; precisely: The dart landed plunk in the center of the target.

بپرس