plugged

جمله های نمونه

1. he plugged away at his lessons
سخت افتاد به درس خواندن.

2. he plugged the watermelon to test its ripeness
او یک قاچ از هندوانه برید تا رسیده بودن آن را امتحان کند.

3. i plugged in the radio to the outlet by the bed
رادیو را به پریز کنار تختخواب زدم.

4. she plugged me on the nose
مشت زد به دماغم.

5. they plugged six bullets into him
شش گلوله در سینه ی او خالی کردند.

6. Andy is really plugged into the popular music scene.
[ترجمه گوگل]اندی واقعاً وارد صحنه موسیقی محبوب شده است
[ترجمه ترگمان]اندی واقعا به صحنه موسیقی معروف وصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All our computers are plugged into the main network.
[ترجمه گوگل]تمام کامپیوترهای ما به شبکه اصلی وصل هستند
[ترجمه ترگمان]همه کامپیوترهای ما به شبکه اصلی متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My nose was bleeding and I plugged it with cotton wool.
[ترجمه گوگل]از بینی ام خون می آمد و آن را با پنبه بستم
[ترجمه ترگمان]دماغم خون آلود بود و با پشم پنبه آن را روشن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Are the young men really plugged in to these modern ideas about clothing?
[ترجمه گوگل]آیا مردان جوان واقعاً به این ایده های مدرن در مورد لباس متصل هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا جوانان واقعا به این عقاید جدید درباره لباس متصل هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The workers plugged the hole in the gas pipe.
[ترجمه گوگل]کارگران سوراخ لوله گاز را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]کارگران سوراخ لوله گاز را مسدود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your phone can be plugged into the cigarette lighter socket in your car.
[ترجمه گوگل]گوشی شما را می توان به سوکت فندک خودرو وصل کرد
[ترجمه ترگمان]گوشی شما می تواند به سوکت فندک آتش در اتومبیل شما وصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unconsciously, by force of habit, she plugged the coffee pot in.
[ترجمه گوگل]ناخودآگاه به زور عادت قهوه جوش را به برق وصل کرد
[ترجمه ترگمان]ناخودآگاه، با توجه به عادت، قهوه جوش را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pipe seems to be plugged up and the water can't flow away.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد لوله وصل شده است و آب نمی تواند از آن خارج شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که لوله مسدود شده و آب نمی تواند جاری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sure, boss, we plugged the guy .
[ترجمه گوگل]مطمئنا، رئیس، ما آن مرد را به برق وصل کردیم
[ترجمه ترگمان] البته، رئیس، ما یارو رو به برق زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He plugged his razor in to recharge it.
[ترجمه گوگل]تیغش را به برق وصل کرد تا آن را شارژ کند
[ترجمه ترگمان]تیغ his را به پریز زد تا آن را شارژ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The coffee grains plugged up the kitchen drain.
[ترجمه گوگل]دانه های قهوه لوله فاضلاب آشپزخانه را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]گندمه ای مالیاتی در آشپزخانه نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• capped, corked; blocked, stopped; stuck in, inserted
if a part of your body such as your nose is plugged, it is blocked by mucus or other substance, usually because you are ill.

پیشنهاد کاربران

plugged and abandoned
مسدود و متروک ( مهندسی نفت )
plugged = filled up
پوشانده شدن
This is because the gaps among the original grains are often not totally plugged with cementing chemicals
be plugged in
به شبکه وصل بودن
به اینترنت وصل بودن
متصل شدن
به برق وصل شدن
مثال=
The electric car is usually plugged in at night
معنی= ماشین الکتریکی اغلب در شب به برق وصل می شود : )
به پریز زدن - به برق وصل کردن
وصل شدن . یا به برق زدن چیزی
مسدود شده
وصل شدن

بپرس