• : تعریف: to connect (an appliance) to a power source. • مترادف: connect • متضاد: disconnect • مشابه: link up, stick in
- Plug in the television.
[ترجمه ] تلویزیون رو به برق بزن
|
[ترجمه Morteza.mehrmanesh] تلویزیون رو به برق بزن .
|
[ترجمه گوگل] تلویزیون را به برق وصل کنید [ترجمه ترگمان] Plug را در تلویزیون نگاه دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Where can I plug in my hairdryer?
[ترجمه محیا] من کجا میتونم سشوارم را به پریز بزنم؟
|
[ترجمه علیرضا] وصل کردن باتری
|
[ترجمه mizuki] کجا می توان سوار را به پیریز وصل کنم؟
|
[ترجمه گوگل]کجا می توانم سشوار را به برق وصل کنم؟ [ترجمه ترگمان]کجا میتونم in رو قطع کنم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Could you plug in the electric kettle,please?
[ترجمه احمد] میشه لطفا کتری الکتریکی رو به پریز بزنی.
|
[ترجمه گوگل]میشه لطفا کتری برقی رو وصل کنید؟ [ترجمه ترگمان]میشه لطفا کتری رو خاموش کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The girl let her mother plug in the TV set.
[ترجمه سحر] دختر به مادرش اجازه داد که دستگاه تلویزیون را به برق وصل کند.
|
[ترجمه گوگل]دختر اجازه داد مادرش تلویزیون را وصل کند [ترجمه ترگمان]دختر اجازه داد که مادرش به دستگاه تلویزیون وصل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They used electricity from a plug in the garage.
[ترجمه گوگل]آنها از برق یک دوشاخه در گاراژ استفاده کردند [ترجمه ترگمان]آن ها از برق در گاراژ استفاده کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Where can I plug in my hairdrier?
[ترجمه گوگل]کجا می توانم سشوار خود را به برق وصل کنم؟ [ترجمه ترگمان]کجا میتونم in رو قطع کنم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I went down on one knee to plug in the vacuum cleaner.
[ترجمه سلیمی] روی یک زانویم نشستم تا جاروبرقی را به پریز بزنم
|
[ترجمه سلیمی] روی یک زانو نشستم تا جاروبرقی را به پریز بزنم
|
[ترجمه گوگل]روی یک زانو رفتم تا جاروبرقی را وصل کنم [ترجمه ترگمان]من روی یک زانو نشستم تا جاروبرقی را تمیز کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He knew I didn't plug in to what he was talking about.
[ترجمه سلیمی] او می دانست که من از حرف های او سو استفاده نمی کنم.
|
[ترجمه گوگل]او میدانست که من به چیزی که او در مورد آن صحبت میکند متصل نیستم [ترجمه ترگمان]او می دانست که من به چیزی که او در این مورد حرف می زد نشدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There were fewer temporary engineers to plug in in that city because of low pay.
[ترجمه گوگل]به دلیل دستمزد کم، تعداد کمتری مهندس موقت در آن شهر وجود داشت [ترجمه ترگمان]مهندسین موقت کمتری در این شهر به خاطر حقوق کم به این شهر وصل می شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Is there a plug in the bedroom that I can use for my hairdryer?
[ترجمه گوگل]آیا در اتاق خواب دوشاخه ای وجود دارد که بتوانم از آن برای سشوار استفاده کنم؟ [ترجمه ترگمان]آیا در اتاق خوابی هست که من می توانم برای hairdryer از آن استفاده کنم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Joe put the plug in the sink and squeezed some detergent over the dishes.
[ترجمه گوگل]جو دوشاخه را در سینک گذاشت و مقداری مواد شوینده روی ظروف فشار داد [ترجمه ترگمان]جو ظرف شویی را در ظرف شویی گذاشت و مواد شوینده را روی غذاها ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She put the plug in the sink and filled it with cold water.
[ترجمه گوگل]دوشاخه را در سینک گذاشت و آن را با آب سرد پر کرد [ترجمه ترگمان]the را در ظرف شویی گذاشت و آن را با آب سرد پر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Put the plug in the sink and run some water.
[ترجمه گوگل]دوشاخه را در سینک قرار دهید و مقداری آب بریزید [ترجمه ترگمان]the را در سینک بریزید و کمی آب بردارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Put the plug in the socket.
[ترجمه Yousefi] دو شاخه رو به پریز بزن
|
[ترجمه گوگل]دوشاخه را در پریز قرار دهید [ترجمه ترگمان]the را در پریز بگذارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I plug in on the world news for 30 minutes each night through TV.
[ترجمه گوگل]من هر شب به مدت 30 دقیقه از طریق تلویزیون اخبار جهان را دریافت می کنم [ترجمه ترگمان]هر شب اخبار جهان را به مدت ۳۰ دقیقه از طریق تلویزیون پخش می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Just plug in a phone number.
[ترجمه گوگل]فقط یک شماره تلفن وصل کنید [ترجمه ترگمان]فقط یک شماره تلفن را وصل کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[کامپیوتر] برنامه ی جانبی عملکردهای اضافی به یک برنامه کاربردی را فراهم می کند. این نوع برنامه های جانبی با بار شدن برنامه ی اصلی در حافظه بار می شوند . [برق و الکترونیک] به برق وصل کردن
انگلیسی به انگلیسی
• insert into an electrical outlet program that enhances the capabilities of a larger program (computers) additional software card that connects to a computer and communicates easily with the internet and html files
پیشنهاد کاربران
( فرمول نویسی ) جا گذاری مقادیر در فرمول
متصل کردن چیزی به محل اتصال
plug - in به عنوان صفت یعنی وصل شونده به پریز برق a plug - in microphone
عامیانه : متوجه شدن ، به روز بودن ، اطلاع داشتن ، مطلع بودن
[کامپیوتر - نرم افزار]اسم: برنامه یا قطعه نرم افزاری که میتواند به برنامه ای دیگر ( طبعا برنامه ای بزرگتر و اصلی تر ) اضافه شود و قابلیت ها و امکانات آن را افزایش دهد مثلا باعث افزایش سرعت برنامه اصلی شود اما فقط این نیست. ... [مشاهده متن کامل]
مثلا این واژه تو حوزه طراحی وب با استفاده از وردپرس به چشم میخورد که در فارسیش افزونه ترجمه شده. ( یعنی اینکه برای تمایز اکستنشن و پلاگین از معادل های افزونه و افزایه استفاده بشه عملا اتفاق نیفتاده و خب دیگه چون همون افزونه جا افتاده - > بنظرم همون بهتر الکی "افزایه" استفاده نشه یعنی عملا تو پنل وردپرس بجای plugin مینوشت extension مشکلی نداشت ) تنها فرق پلاگین و اکستنشن ( وقتی کلی نگاه کنیم و ریز و تخصصی نشیم - > دربیان عام ) :حوزه ی کاربردی اونهاست یعنی هردو افزونه اند از نوع نرم افزار پلاگین در وبسایت های وردپرسی اکستنشن در مرورگرها مخصوصا کروم و همچنین در vs code به تبع همین حوزه ی کاربردی متفاوت تفاوت های دیگه ای هم پیدا میکنن که تخصصی است. https://appsero. com/tips - tricks/create - plugins - vs - extensions - differences/