🔸 معادل فارسی:
فریب کار / حیله گر / بازی دهنده / کنترل گر
در زبان محاوره ای:
کلک باز، حقه باز، آدم فریب، کسی که با زرنگی دیگران رو بازی می ده
🔸 تعریف ها:
1. ( شخصیتی – منفی ) :
فردی که با استفاده از ترفند، فریب، یا تاکتیک های روانی دیگران را کنترل یا گمراه می کند
... [مشاهده متن کامل]
مثال: Watch out for him—he’s a real ployer.
مراقبش باش—واقعاً یه آدم فریبه.
2. ( اجتماعی – سوءاستفاده گر ) :
کسی که با ظاهری دوستانه یا قابل اعتماد، دیگران را به نفع خودش بازی می دهد
مثال: The ployer gained their trust before scamming them.
اون پلویِر اول اعتمادشون رو جلب کرد، بعد سرشون کلاه گذاشت.
3. ( روانی – کنترل گر ) :
فردی که با استفاده از اطلاعات ناقص، احساسات، یا فشار روانی، دیگران را به سمت تصمیمات خاصی سوق می دهد
مثال: She’s a master ployer—always pulling the strings.
اون یه پلویِر حرفه ایه—همیشه داره نخ ها رو می کشه.
🔸 مترادف ها:
manipulator – deceiver – con artist – trickster – schemer – fraudster
فریب کار / حیله گر / بازی دهنده / کنترل گر
در زبان محاوره ای:
کلک باز، حقه باز، آدم فریب، کسی که با زرنگی دیگران رو بازی می ده
🔸 تعریف ها:
1. ( شخصیتی – منفی ) :
فردی که با استفاده از ترفند، فریب، یا تاکتیک های روانی دیگران را کنترل یا گمراه می کند
... [مشاهده متن کامل]
مثال: Watch out for him—he’s a real ployer.
مراقبش باش—واقعاً یه آدم فریبه.
2. ( اجتماعی – سوءاستفاده گر ) :
کسی که با ظاهری دوستانه یا قابل اعتماد، دیگران را به نفع خودش بازی می دهد
مثال: The ployer gained their trust before scamming them.
اون پلویِر اول اعتمادشون رو جلب کرد، بعد سرشون کلاه گذاشت.
3. ( روانی – کنترل گر ) :
فردی که با استفاده از اطلاعات ناقص، احساسات، یا فشار روانی، دیگران را به سمت تصمیمات خاصی سوق می دهد
مثال: She’s a master ployer—always pulling the strings.
اون یه پلویِر حرفه ایه—همیشه داره نخ ها رو می کشه.
🔸 مترادف ها: