plow money into

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
پول تزریق کردن / سرمایه گذاری سنگین کردن / پول ریختن توی چیزی
در زبان محاوره ای:
یه عالمه پول ریخت توش، حسابی سرمایه گذاری کرد، پولشو ریخت پای اون پروژه
🔸 تعریف ها:
1. ( سرمایه گذاری – اقتصادی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

سرمایه گذاری مقدار زیادی پول در یک پروژه، کسب وکار یا حوزه خاص، معمولاً با هدف رشد یا توسعه
مثال: The company plowed millions into developing new technology.
اون شرکت میلیون ها دلار ریخت پای توسعه ی فناوری جدید.
2. ( تلاش مالی – پشت سرهم ) :
اشاره به تزریق مداوم یا پی درپی پول در یک مسیر خاص، حتی با وجود ریسک یا عدم بازدهی فوری
مثال: He keeps plowing money into that failing restaurant.
هی داره پول می ریزه تو اون رستوران ورشکسته.
3. ( توسعه – بلندمدت ) :
برای توصیف سرمایه گذاری بلندمدت در حوزه هایی مثل آموزش، زیرساخت یا تحقیق
مثال: Governments often plow money into public education.
دولت ها معمولاً کلی پول تزریق می کنن به آموزش عمومی.
🔸 مترادف ها:
invest heavily – pour money into – sink funds into – channel capital into