فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: plops, plopping, plopped
حالات: plops, plopping, plopped
• : تعریف: to drop heavily or forcefully.
• مشابه: plump
• مشابه: plump
- She plopped the magazines down on the table.
[ترجمه گوگل] او مجلات را روی میز ریخت
[ترجمه ترگمان] او مجله را روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او مجله را روی میز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to make a sound like a heavy object falling into water; plunk.
• (2) تعریف: to drop or fall heavily.
• مشابه: plump, sink, slump
• مشابه: plump, sink, slump
- The weary man plopped down on the bed.
[ترجمه گوگل] مرد خسته روی تخت افتاد
[ترجمه ترگمان] پیرمرد خسته روی تخت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیرمرد خسته روی تخت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a sound or motion like that of a heavy object falling into water.
• مشابه: plump
• مشابه: plump
قید ( adverb )
• : تعریف: with a plopping sound.
- The vase fell plop onto the sofa .
[ترجمه گوگل] گلدان روی مبل افتاد
[ترجمه ترگمان] گلدان روی کاناپه ولو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گلدان روی کاناپه ولو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید