plodding

پیشنهاد کاربران

صفت
🔸 معادل فارسی:
کند و سنگین / آهسته و خسته کننده / بی روح و یکنواخت
- - -
🔸 تعریف ها:
( رفتاری – حرکت ) :**
حرکت آهسته، سنگین و بدون انرژی.
مثال: *He walked with a plodding gait after the long hike. *
...
[مشاهده متن کامل]

بعد از پیاده روی طولانی، با قدم های کند و سنگین راه می رفت.
🔸 مترادف ها:
slow – sluggish – laborious – tedious – monotonous – dragging

سختکوشی اما بی نتیجه و فاقد ایده ی خوب
بی هیجان و یکنواخت
of movement ) slow and laborious )
شیطنت کردن
سخت کوش ولی کم هوش
توزیع کننده
slow, اهسته، کند، سنگین