plod

/ˈplɑːd//plɒd/

معنی: خرحمالی، صدای پا، اهسته و محکم حرکت کردن، با زحمت کاری را انجام دادن، خرحمالی کردن، زحمت کشیدن
معانی دیگر: (با زحمت یا مثل کسی که بار سنگینی حمل می کند) راه رفتن، هن هن کردن، (به طور یکنواخت و ملالت انگیز) کارکردن، لک لک کردن، رهنوردی با زحمت، صدای سنگین گام برداری

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: plods, plodding, plodded
(1) تعریف: to move slowly or heavily, as if with weariness or reluctance; trudge.
مترادف: slog, toil, tramp, trudge
متضاد: bustle
مشابه: crowd, drag, lumber, shuffle, trek

(2) تعریف: to work continually on a monotonous or tedious task; toil; drudge.
مترادف: drudge, grub, slave, slog, toil
مشابه: carry on, hammer, hold out, moil, peg away, persevere, plug, plug along, struggle, sweat
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to move slowly or heavily over or along, as if with weariness or reluctance.
مترادف: trudge
مشابه: shuffle, tramp

- We plodded the long way home.
[ترجمه گوگل] راه طولانی را به سمت خانه طی کردیم
[ترجمه ترگمان] راه طولانی را در پیش گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: ploddingly (adv.), plodder (n.)
(1) تعریف: the act or process of plodding.
مترادف: tramp
مشابه: shuffle, tread, trudge

(2) تعریف: the sound of slow heavy steps.
مترادف: stump, tramp, tread
مشابه: footfall, footstep, trample

جمله های نمونه

1. Aircraft production continued to plod along at an agonizingly slow pace.
[ترجمه گوگل]تولید هواپیما با سرعت بسیار آهسته ای به رشد خود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]تولید هواپیما با سرعتی بسیار آهسته به سوی plod ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They had to plod wearily on up the hill.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند با خستگی روی تپه حرکت کنند
[ترجمه ترگمان]به زحمت از تپه بالا می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are easy to play; they plod along, and the interest is in the voices and the text.
[ترجمه گوگل]بازی کردن آنها آسان است آنها با هم می روند و علاقه در صداها و متن است
[ترجمه ترگمان]بازی کردن آسان است، با plod می روند، و این علاقه در صداها و متن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is a dull plod, although interest is momentarily revived by a recognition of Harryhorse Stone nearby.
[ترجمه گوگل]این یک پله کسل کننده است، اگرچه علاقه لحظه ای با شناسایی هری هورس استون در همان نزدیکی دوباره زنده می شود
[ترجمه ترگمان]این a dull است، هرچند برای لحظه ای به رسمیت شناختن استون کورت بو جود می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For many minutes, Ali, Asaad and Isaac plod back and forth in a chain through the snow.
[ترجمه گوگل]برای دقایقی، علی، اسعد و اسحاق به صورت زنجیره ای در میان برف ها به این سو و آن سو می روند
[ترجمه ترگمان]برای چند دقیقه، علی، اسد و ایزاک نیوتن در زنجیر از میان برف به عقب و جلو حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You either opt out or plod on and make the most of it.
[ترجمه گوگل]شما یا انصراف می دهید و یا از آن استفاده می کنید و نهایت استفاده را می کنید
[ترجمه ترگمان]شما یا plod را انتخاب می کنید و بیشتر آن را درست می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are rarely content to plod along mechanically.
[ترجمه گوگل]ما به ندرت راضی هستیم که به صورت مکانیکی حرکت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به ندرت به سختی با plod سروکار داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was destined to plod the path of toil.
[ترجمه گوگل]مقدر بود که راه زحمت را بپیماید
[ترجمه ترگمان]مقدر بود که راه کار را طی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I could recognize his plod anywhere.
[ترجمه گوگل]هرجایی میتونستم دشنامش رو تشخیص بدم
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدایش را جایی تشخیص دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The secret of good work to plod away and still keep the passion flesh.
[ترجمه گوگل]راز کار خوب برای از بین بردن و همچنان حفظ گوشت شور
[ترجمه ترگمان]راز کار خوب برای پنهان شدن است و همچنان گوشت شور را همچنان نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But it meant that we could plod away unnoticed, plotting more outrageous things.
[ترجمه گوگل]اما این بدان معنا بود که می‌توانستیم بدون توجه از آن دور شویم و چیزهای ظالمانه‌تری طراحی کنیم
[ترجمه ترگمان]اما این بدان معنا بود که ما بدون جلب توجه، بیش از پیش نمی توانستیم حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These old pals go up in respective post plod old, the majority can be accomplished clean-fingered act according to fair, made graven contribution for country, humanness civilian.
[ترجمه گوگل]این رفقای قدیمی در پست مربوطه بالا می‌روند، اکثریت را می‌توان با انگشتان پاک مطابق با عادلانه انجام داد، سهم حک شده برای کشور، انسانیت غیرنظامیان
[ترجمه ترگمان]این دوستان قدیمی در post (plod)خود بالا می روند، اکثریت را می توان با توجه به عادلانه بودن، نقش ایفا کرد و نقش مدنی و انسانیت را ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let Bush plod through his weighty biographies or watch his football games; Barack Obama seconds the sentiment of D. H. Lawrence that “the novel is the one bright book of life. ”
[ترجمه گوگل]اجازه دهید بوش زندگینامه های سنگین خود را به تصویر بکشد یا بازی های فوتبالش را تماشا کند باراک اوباما این احساس D H Lawrence را تأیید می کند که «رمان تنها کتاب روشن زندگی است ”
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید روایت خود را از میان biographies سنگین خود عبور دهد یا بازی های فوتبال خود را تماشا کند؛ باراک اوباما ثانیه احساس د ه لورنس گفت: \" این رمان یک کتاب روشن از زندگی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At other times they plod along in drawn - out lines, creating deep ruts in the dusty soil.
[ترجمه گوگل]در زمان‌های دیگر آنها در خطوط کشیده می‌روند و شیارهای عمیقی در خاک غبارآلود ایجاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در زمان های دیگر، در امتداد خطوط کشیده شده و کشیده، گودال های عمیق در خاک گرد آلود ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرحمالی (اسم)
grind, slog, moil, fag, corvee, drudgery, elbow grease, plod, punisher, taskwork, hackwork, spadework

صدای پا (اسم)
tramp, plod, step, pad

اهسته و محکم حرکت کردن (فعل)
plod

با زحمت کاری را انجام دادن (فعل)
plod

خرحمالی کردن (فعل)
slog, moil, fag, plod, drudge

زحمت کشیدن (فعل)
work, labor, toil, peg, plod, labour

انگلیسی به انگلیسی

• slow walk, labored walk
walk laboriously, walk heavily, trudge; work hard, persist in a task
if someone plods along, they walk slowly and heavily.
if someone plods on or plods along with a job, they work slowly and without enthusiasm.

پیشنهاد کاربران

پلیس در زبان محاوره ای بریتانیا
به زحمت راه رفتن هم میشه
جان کندن
۱ - کشان کشان رفتن، خود را به سختی کشیدن
Walking with difficulty, with heavy steps and slowly
The crowd sas plodding towards the city
Plod through the mud/snow
۲ - درگیر پروژه/برنامه/ طرحی بودن و اندک اندک آن را پیش بردن, پیش رفتن، سپری شدن به آهستگی
Seconds ploded by

بپرس