plink

/ˈplɪŋk//ˈplɪŋk/

(امریکا)، به قوطی حلبی (و چیزهای مشابه) تیر اندازی کردن، صدای جرنگ، دنگ، صدای دق دق کردن، صدای دنگ دنگ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: plinks, plinking, plinked
(1) تعریف: to make a series of short ringing or clinking sounds.
مشابه: tinkle

(2) تعریف: (informal) to shoot at tin cans, bottles, or the like.
اسم ( noun )
مشتقات: plinker (n.)
• : تعریف: a short light ringing or clinking sound.
مشابه: ring, tinkle

جمله های نمونه

1. He plinked the litlle bell before them.
[ترجمه گوگل]زنگ را جلوی آنها زد
[ترجمه ترگمان]در مقابل آن ها صدای ناقوس کلیسا را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The wind blew the bells to plink.
[ترجمه گوگل]باد زنگ ها را به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان]باد زنگ ها را به صدا در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The soldiers plinked cans from a riverbank.
[ترجمه گوگل]سربازان قوطی‌ها را از ساحل رودخانه پر کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان در کنار رودخانه در کنار رودخانه قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No plink or plunk was quite the same as any other.
[ترجمه گوگل]هیچ پلانکی یا پلانکی کاملاً شبیه به هر پلانکی نبود
[ترجمه ترگمان]نه plink و نه plunk مثل بقیه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They plink on the vent pipe and plunk on the patio roof.
[ترجمه گوگل]آنها روی لوله هواکش می‌چرخند و روی سقف پاسیو می‌کوبند
[ترجمه ترگمان]از دریچه دودکش خارج شدند و از روی بام حیاط خلوت بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rhythm accelerates; plink follows plunk faster and faster until the sound is a roll of drums and the individual drops become an army marching over fields and rooftops.
[ترجمه گوگل]ریتم شتاب می گیرد؛ plink سریعتر و سریعتر به دنبال پلانک می آید تا زمانی که صدا به شکل درام در می آید و تک تک قطره ها به ارتشی تبدیل می شوند که بر فراز مزارع و پشت بام ها رژه می روند
[ترجمه ترگمان]ریتم به سرعت حرکت می کند؛ plink سریع تر و سریع تر حرکت می کند تا زمانی که صدای طبل ها و قطرات منفرد به ارتش در حال رژه بر روی دشت ها و پشت بام ها تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They plink on the pipe and plunk on the patio roof.
[ترجمه گوگل]روی لوله می‌چسبند و روی سقف پاسیو می‌کوبند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حالی که پیپ می کشیدند و از روی بام حیاط خلوت با صدای بلند حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He recalled the wraith's face staring back in the mirror, the vision of that music box winding down: plink .
[ترجمه گوگل]او به خاطر آورد چهره ی wraith که به پشت در آینه خیره شده بود، دید آن جعبه موسیقی رو به پایین بود: plink
[ترجمه ترگمان]صورت شبح را به یاد آورد که به آینه خیره شده بود، تصویر آن جعبه موسیقی که پیچ می خورد: plink
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Plinky plunky
( صدای ) ترق توروق
( صدای ) تالاپ تولوپ
( صدای ) شلق شولوق
معنی تخصصی واژه plink در رشته تیراندازی: هدف زنی

بپرس