pliant

/ˈplaɪənt//ˈplaɪənt/

معنی: دمدمی مزاج، نرم، تاشو، خم شو، راضی شو، زود راضی شو
معانی دیگر: رجوع شود به: pliable

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pliantly (adv.), pliancy (n.), pliantness (n.)
(1) تعریف: easily flexed; supple.
مترادف: flexible, limber, lissome, lithe, malleable, pliable, soft, suggestible, supple
متضاد: rigid
مشابه: amenable, biddable, complaisant, docile, ductile, elastic, flexible, impressionable, malleable, passive, plastic, pliable, resilient, submissive, tractable

- Those green sticks are pliant, but the older wood is stiff.
[ترجمه گوگل] آن چوب های سبز منعطف هستند، اما چوب قدیمی تر سفت است
[ترجمه ترگمان] از آن چوب های سبز راضی هستند، اما چوب قدیمی تر خشک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: easily influenced; pliable.
متضاد: obdurate, obstinate, rigid
مشابه: flexible, malleable, pliable, soft, suggestible

جمله های نمونه

1. Isabel was pliant in his arms.
[ترجمه گوگل]ایزابل در آغوشش انعطاف پذیر بود
[ترجمه ترگمان]ایزابل در آغوش او احساس راحتی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She lay pliant in his arms.
[ترجمه گوگل]در آغوش او دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]او را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These toys are made of pliant rubber, so they won't break.
[ترجمه گوگل]این اسباب بازی ها از لاستیک انعطاف پذیر ساخته شده اند، بنابراین نمی شکنند
[ترجمه ترگمان]این اسباب بازی ها از لاستیک انعطاف پذیری ساخته شده اند، بنابراین آن ها شکست نخواهند خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's proud and stubborn, you know, under that pliant exterior.
[ترجمه گوگل]می دانید، او در زیر آن نمای بیرونی انعطاف پذیر، مغرور و سرسخت است
[ترجمه ترگمان]او مغرور و یک دنده است، می دانی، زیر آن ظاهر نرم و نرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pliant judges have been a problem in the past.
[ترجمه گوگل]قضات متین در گذشته مشکل ساز بوده اند
[ترجمه ترگمان]قضات pliant در گذشته یک مشکل بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was deposed and replaced by a more pliant successor.
[ترجمه گوگل]او برکنار شد و جانشینی انعطاف پذیرتر جایگزین او شد
[ترجمه ترگمان]جانشین وی جانشین وی شد و جانشین وی جانشین وی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The management has adopted a more pliant position, and has agreed to listen to the staff's requests.
[ترجمه گوگل]مدیریت موضع انعطاف پذیرتری اتخاذ کرده و پذیرفته است که به درخواست های کارکنان گوش فرا دهد
[ترجمه ترگمان]مدیریت یک موضع انعطاف پذیر تری اتخاذ کرده است و موافقت کرده است که به درخواست های کارکنان گوش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government wanted to make the press more pliant.
[ترجمه گوگل]دولت می خواست مطبوعات را انعطاف پذیرتر کند
[ترجمه ترگمان]دولت می خواست که مطبوعات را more سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of Isabel lying soft and pliant in his arms, her slender body pressed to his.
[ترجمه گوگل]ایزابل که نرم و نرم در آغوشش دراز کشیده بود، بدن باریکش به او چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]از ایزابل که در آغوش او نرم و نرم آرمیده بود، بدن لاغرش به او چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The joints of his limbs were so pliant and flexible that he seemed much more like one asleep than dead.
[ترجمه گوگل]مفاصل اندام او به قدری منعطف و منعطف بود که به نظر می‌رسید بیشتر به خوابیده می‌ماند تا مرده
[ترجمه ترگمان]مفاصلش این قدر نرم و انعطاف پذیر بود که به نظر می رسید بیشتر از مرده خوابیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Limbs pliant, reason suspended, she lay in a universe where nothing mattered except that he should not stop.
[ترجمه گوگل]اندام‌های منعطف، عقل معلق، او در جهانی دراز کشیده بود که در آن هیچ چیز مهم نبود جز اینکه او نباید متوقف شود
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن که به عقل سلیم رسید، در دنیایی دراز کشیده بود که هیچ چیز مهم نبود جز اینکه نباید دست از آن بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When it is dragged over pliant areas, an additional percussive tap could indicate this collision.
[ترجمه گوگل]هنگامی که روی نواحی انعطاف پذیر کشیده می شود، یک ضربه ضربه ای اضافی می تواند نشان دهنده این برخورد باشد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن بر روی نواحی انعطاف پذیر کشیده می شود، یک ضربه percussive اضافی می تواند این برخورد را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Candy knew just what El Lobo, with his pliant body and immobile gaze, was up to.
[ترجمه گوگل]کندی می‌دانست که ال لوبو، با بدن نرم و نگاه بی‌تحرکش، چه می‌خواهد
[ترجمه ترگمان]او فقط می دانست که El با بدن نرم و نرمش و نگاه خیره او به چه چیزی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The world is glue, pitch, paste—always too pliant; a dough that softly kneads the kneader, and whispers to the hand the material absurdity that it should loosen its grip, renounce its labor.
[ترجمه گوگل]دنیا چسب، زمین، خمیر است—همیشه بیش از حد انعطاف پذیر است خمیری که خمیر خمیر را به آرامی ورز می دهد و این پوچی مادی را با دست زمزمه می کند که باید دستش را شل کند، دست از کارش بردارد
[ترجمه ترگمان]دنیا چسب است، چسب، چسب، چسب، همیشه نرم است؛ یک خمیر که نرم و نرم است و به دستی که به نرمی دست آن را شل می کند، از این کار دست می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our factory's spring chairs are Both pliant and strong, and comfortaBle to sit in.
[ترجمه گوگل]صندلی های فنری کارخانه ما هم انعطاف پذیر و قوی هستند و هم برای نشستن راحت هستند
[ترجمه ترگمان]صندلی های بهار factory، هر دو نرم و قوی هستند و برای نشستن آماده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دمدمی مزاج (صفت)
flighty, erratic, capricious, pliant

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

تاشو (صفت)
limber, pliant, flexible, foldaway, lissom, lissome, lithesome

خم شو (صفت)
limber, pliant, flexible, pliable, lithe

راضی شو (صفت)
pliant

زود راضی شو (صفت)
pliant

انگلیسی به انگلیسی

• flexible; bendable; easily influenced; easily molded or shaped
someone who is pliant can be easily influenced and controlled by other people.
if something is pliant, you can bend it easily without breaking it.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Easily influenced or flexible; adaptable 🌿
🔍 مترادف: Flexible, adaptable
✅ مثال: The pliant branches of the tree bent gracefully in the wind.
انعطاف پذیر، سازگار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pliancy / pliers / pliability
✅️ صفت ( adjective ) : pliable / pliant
✅️ قید ( adverb ) : pliantly
انعطاف پذیر
responsive
easily influenced
easily directed

بپرس