plethora

/ˈpleθərə//ˈpleθərə/

معنی: افراط، ازدیاد، ازدیاد خون در یک نقطه
معانی دیگر: فزونی، زیاد بود، (بیش از حد یا نیاز) فراوانی، کثرت، زیادتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an amount that is more than enough; overabundance.
مترادف: glut, overabundance, superfluity, surfeit
متضاد: dearth, poverty
مشابه: excess, profusion, redundancy, surplus, surplusage

- There is now a plethora of vegetarian restaurants downtown, and it's unlikely that they can all survive.
[ترجمه محمد مهدی] اکنون تعداد زیادی رستوران های گیاهی در مرکز شهر وجود دارد و بعید است که بتوانند به کار خود ادامه دهند ( سرپا بمانند )
|
[ترجمه گوگل] اکنون تعداد زیادی رستوران گیاهی در مرکز شهر وجود دارد و بعید است که همه آنها بتوانند زنده بمانند
[ترجمه ترگمان] اکنون بسیاری از رستوران های گیاهی در مرکز شهر وجود دارند و بعید است که آن ها بتوانند زنده بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: too great a flow of blood in a particular vessel or to an organ.
مترادف: congestion
مشابه: overflow

جمله های نمونه

1. i have to read a plethora of letters every day
هر روز باید یک خروار نامه بخوانم.

2. Java comes with a plethora of ready - made types.
[ترجمه گوگل]جاوا با تعداد زیادی از انواع آماده ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]جاوا با انبوهی از انواع آماده به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There's a plethora of books about the royal family.
[ترجمه گوگل]کتاب های زیادی در مورد خانواده سلطنتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی کتاب در مورد خانواده سلطنتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All this plethora of sight, and feeling, and thought occurred on the instant . There was no pause of the realities wherein he moved.
[ترجمه گوگل]همه این انبوهی از بینایی، احساس، و فکر در همان لحظه اتفاق افتاد هیچ مکثی از واقعیت هایی که در آن جا به جا شد وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]همه این منظره ها و احساس و اندیشه در آن لحظه به ذهنش خطور کرد هیچ وقفه ای در واقعیات وجود نداشت که در آن حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The plethora of rules and regulations is both contradictory and confusing.
[ترجمه گوگل]انبوهی از قوانین و مقررات هم متناقض و هم گیج کننده است
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از قوانین و مقررات هم متناقض و هم گیج کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A plethora of new operators will be allowed to enter the market.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از اپراتورهای جدید اجازه ورود به بازار را خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از اپراتورهای جدید مجاز به ورود به بازار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I handed over a plethora of retirement gifts from her colleagues and wished her a long and happy retirement.
[ترجمه گوگل]من انبوهی از هدایای بازنشستگی را از همکارانش تحویل دادم و برای او آرزوی بازنشستگی طولانی و شاد کردم
[ترجمه ترگمان]از همکاران خود مقداری هدیه بازنشستگی گرفتم و آرزوی بازنشستگی بلند و بازنشستگی او را کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Set up a plethora of new commissions and executive agencies.
[ترجمه گوگل]انبوهی از کمیسیون ها و سازمان های اجرایی جدید راه اندازی کنید
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از کمیسیون های جدید و نهاده ای اجرایی را تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Festivals in his honour are marked by a plethora of flowers, and the lusciously scented frangipani is held sacred to him.
[ترجمه گوگل]جشنواره‌هایی که به افتخار او برگزار می‌شود با انبوهی از گل‌ها مشخص می‌شود و فرانکی‌پانی خوش‌بو و خوشبو برای او مقدس برگزار می‌شود
[ترجمه ترگمان]Festivals که در شرف او هستند از یک عالمه گل و گل های معطر معطر برای او مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The city faces a plethora of problems.
[ترجمه گوگل]این شهر با مشکلات فراوانی مواجه است
[ترجمه ترگمان]این شهر با انبوهی از مشکلات مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most newly-appointed Prime Ministers are embarrassed by a plethora of well-qualified supplicants.
[ترجمه گوگل]اکثر نخست وزیران تازه انتصاب شده توسط انبوهی از متقاضیان واجد شرایط شرمسار هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر وزیران منصوب که به تازگی منصوب شده اند، از بسیاری از supplicants واجد شرایط دست پاچه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The plethora of published research is testimony to this.
[ترجمه گوگل]انبوهی از تحقیقات منتشر شده گواه این امر است
[ترجمه ترگمان]انبوهی از تحقیقات منتشر شده گواه این امر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why is there such a plethora of exotic phenomena at the centre, and how can they be explained?
[ترجمه گوگل]چرا چنین انبوهی از پدیده های عجیب و غریب در مرکز وجود دارد، و چگونه می توان آنها را توضیح داد؟
[ترجمه ترگمان]چرا چنین مجموعه ای از پدیده های عجیب و غریب در مرکز وجود دارد و چگونه می توانند توضیح داده شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Suddenly, the Fed is faced with a plethora of legislative amendments to curb its independence.
[ترجمه گوگل]ناگهان، فدرال رزرو با انبوهی از اصلاحات قانونی برای مهار استقلال خود مواجه می شود
[ترجمه ترگمان]ناگهان، بانک مرکزی فدرال با انبوهی از اصلاحات قانون گذاری برای مهار استقلال مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He knows a plethora of extraneous facts about the arctic and the tropics.
[ترجمه گوگل]او انبوهی از حقایق خارجی در مورد قطب شمال و مناطق استوایی می داند
[ترجمه ترگمان]او اطلاعات زیادی در مورد قطب شمال و مناطق استوایی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افراط (اسم)
excess, frill, self-indulgence, indulgence, extravagance, intemperance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy

ازدیاد (اسم)
proliferation, plethora

ازدیاد خون در یک نقطه (اسم)
plethora

انگلیسی به انگلیسی

• state of being too full, excess; disease caused by an excess of blood cells in the blood
a plethora of something is an amount of it that is much greater than you want or need; a formal word.

پیشنهاد کاربران

A “plethora” refers to an excessive or overabundant amount of something. It indicates that there is a large quantity or variety of something, often more than is necessary or desired.
مقدار بیش از حد یا بیش از حد معمول چیزی.
...
[مشاهده متن کامل]

این نشان می دهد که مقدار یا تنوع زیادی از چیزی وجود دارد، اغلب بیش از آنچه لازم یا مطلوب است.
مثال؛
The store had a plethora of options to choose from.
In a conversation about book recommendations, someone might say, “I have a plethora of books on my reading list. ”
A food critic might write, “The restaurant offered a plethora of appetizers, making it difficult to decide. ”

مجموعه، انبوه
مثال:
the plethora of external perspectives
مجموعه ای از دیدگاه های خارجی
تعداد زیادی، تعداد معتنابهی
کلی
a plethora of excuses/agencies/diet books
کلی بهانه
کلی آژانس
کلی کتاب تغذیه
A PLETHORA OF WONDERFUL WORDS!
کلی لغت خوب
یه عالمه , یه خروار
# The city faces a plethora of problems
# The report contained a plethora of detail
# There's a plethora of books about the royal family
فراوانی
plethora of = a lot of
تجمع - ازدیاد
وفور
یه عالمه، خیلی

بپرس