plenitude

/ˈplenɪtjuːd//ˈplenɪtjuːd/

معنی: فراوانی، وفور، کمال، سرشاری
معانی دیگر: پری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: abundance; fullness.
مشابه: abundance, plenty

- A plenitude of fresh fruit is available at the farmers' market.
[ترجمه گوگل] میوه های تازه فراوان در بازار کشاورزان موجود است
[ترجمه ترگمان] وفور میوه ها در بازار کشاورزان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state of being ample, full, or complete.

جمله های نمونه

1. in the plenitude of health
در کمال سلامتی

2. the unusual plenitude of plants
وفور غیرعادی گیاهان

3. The music brought him a feeling of plenitude and freedom.
[ترجمه گوگل]موسیقی برای او احساس پرباری و آزادی به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]موسیقی او را سرشار از وفور نعمت و آزادی به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. this midsummer plenitude of fruits and vegetables.
[ترجمه گوگل]این اواسط تابستان سرشار از میوه و سبزیجات است
[ترجمه ترگمان]این وفور midsummer میوه و سبزیجات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. granaries filled to plenitude.
[ترجمه گوگل]انبارهای غلات پر شده است
[ترجمه ترگمان]granaries سرشار از منت های عظمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Painting on wall or canvas as dream of plenitude, painting on glass as revelation of potential in poverty.
[ترجمه گوگل]نقاشی روی دیوار یا بوم به مثابه آرزوی پرباری، نقاشی روی شیشه به مثابه آشکارسازی پتانسیل در فقر
[ترجمه ترگمان]نقاشی روی دیوار یا بوم به عنوان رویای وفور، نقاشی روی شیشه به عنوان مکاشفه پتانسیل در فقر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And even limited to plenitude, they seem only implicitly supportive.
[ترجمه گوگل]و حتی محدود به فراوانی، به نظر می رسد که آنها فقط به طور ضمنی حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان]و حتی محدود به وفور، به نظر می رسد تنها به طور ضمنی پشتیبان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Life breeds both plenitude and void, exuberance and depression.
[ترجمه گوگل]زندگی هم سرشاری و پوچی، نشاط و افسردگی را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]زندگی هم سرشار از وفور و هم خلا، و سرشار از افسردگی و افسردگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. First, plenitude of the debt laws norm was because of economic development in Tang Dynasty, exactly to say it was because the merchant economy was more developed than past .
[ترجمه گوگل]اولاً، هنجارهای کامل قوانین بدهی به دلیل توسعه اقتصادی در سلسله تانگ بود، دقیقاً به این دلیل بود که اقتصاد بازرگان از گذشته توسعه یافته تر بود
[ترجمه ترگمان]اول، وفور قوانین بدهی به دلیل توسعه اقتصادی در سلسله تانگ، دقیقا به این دلیل بود که اقتصاد بازرگان از گذشته توسعه بیشتری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This midsummer has plenitude of fruits and vegetables.
[ترجمه گوگل]این نیمه تابستان میوه و سبزیجات فراوانی دارد
[ترجمه ترگمان]این نیمه تابستان، سرشار از میوه و سبزیجات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yesterday it was appetite, to-day it is plenitude, to-morrow it will be satiety.
[ترجمه گوگل]دیروز اشتها بود، امروز سیری است، فردا سیری است
[ترجمه ترگمان]دیروز اشتها و روز دارد و فردا سیری خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. From this silence there arises a certain mysterious plenitude which filters into thought and there congeals into bronze. The compression of history produces conciseness in the historian.
[ترجمه گوگل]از این سکوت، انبوهی اسرارآمیز برمی خیزد که در اندیشه فیلتر می شود و در آنجا به مفرغ تبدیل می شود فشرده سازی تاریخ باعث ایجاد اجمال در مورخ می شود
[ترجمه ترگمان]از این سکوت، یک نوع وفور اسرارآمیز وجود دارد که به فکر فرو می رود و آن را به برنز تبدیل می کند فشرده سازی تاریخ، ایجاز را در مورخ تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have plenitude of fruits and vegetables.
[ترجمه گوگل]ما میوه و سبزیجات فراوان داریم
[ترجمه ترگمان]ما سرشار از میوه و سبزیجات هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. God is the plenitude of heaven; love is the plenitude of man.
[ترجمه گوگل]خداوند تمام بهشت ​​است عشق، کثرت انسان است
[ترجمه ترگمان]خداوند، عظمت خداوند است؛ عشق، منت های عظمت آدمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What is the use of a book about interior design without a plenitude of pictures in color?
[ترجمه گوگل]استفاده از کتاب در مورد طراحی داخلی بدون انبوهی از تصاویر رنگی چیست؟
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک کتاب درباره طراحی داخلی بدون وفور تصویر در رنگ چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوانی (اسم)
plenty, aboundness, abundance, affluence, redundancy, profusion, amplitude, exuberance, ampleness, plenitude, great supply, lavishness, redundance, plentifulness, plentitude, superabundance

وفور (اسم)
abundance, affluence, profusion, wealth, bounty, exuberance, luxuriance, plenitude, lavishness, plurality, pluralism, opulence, plentitude, rout, superabundance

کمال (اسم)
prime, amplitude, accomplishment, perfection, integrity, maturity, completeness, sophistication, exactitude, period, complementarity, plenitude, plentitude

سرشاری (اسم)
profusion, fullness, plenitude

انگلیسی به انگلیسی

• abundance; fullness; majority; surplus

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: An abundance or a large quantity of something 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔍 مترادف: Abundance, fullness
✅ مثال: The garden was filled with a plenitude of flowers in every color imaginable.
تمامیت ( فلسفه )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : plenitude
✅️ صفت ( adjective ) : plenitudinous
✅️ قید ( adverb ) : _
کمال یا نقطه ی اوج هم معنی می ده در برخی متون.
غنا
A plentide
A lot
A large number
An abundance
یه عالمه
خیلی

بپرس