plenipotentiary

/ˌplenɪpəˈtenʃəri//ˌplenɪpəˈtenʃəri/

معنی: مطلق، تام الاختیار، دارای اختیار مطلق
معانی دیگر: (سفیر و غیره) تام الاختیار، دارای اختیار تام، خود کاره، خود گزین، plenipotent : تام الاختیار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: plenipotentiaries
• : تعریف: an agent given full authority to act on behalf of another, esp. in diplomatic matters.
مشابه: deputy
صفت ( adjective )
(1) تعریف: having full authority to act on behalf of another.
مشابه: deputy

(2) تعریف: granting full authority to act on one's behalf.

(3) تعریف: complete or absolute, esp. in power.

جمله های نمونه

1. ambassador plenipotentiary
نماینده ی سیاسی تام الاختیار،سفیر ویژه

2. an ambassador plenipotentiary
سفیر تام الاختیار

3. He was promoted from minister plenipotentiary to full ambassador.
[ترجمه گوگل]او از وزیر تام الاختیار به سفیر تام الاختیار ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]او به عنوان سفیر کبیر به سمت سفیر کبیر منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There were plenipotentiaries in court uniforms so decked with gold that their coats seemed like sheets of light.
[ترجمه گوگل]نمایندگان تام الاختیار با یونیفورم دادگاه چنان با طلا تزئین شده بودند که کتهایشان مانند ورقه های نور به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]لباس متحدالشکل درباری چنان پوشیده از طلا بود که coats به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His last diplomatic posting was as ambassador and plenipotentiary in Paris.
[ترجمه گوگل]آخرین پست دیپلماتیک او به عنوان سفیر و تام الاختیار در پاریس بود
[ترجمه ترگمان]آخرین ارسال دیپلماتیک او به عنوان سفیر و نماینده تام الاختیار در پاریس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are they delegates, representatives or plenipotentiaries, for instance?
[ترجمه گوگل]آیا آنها نمایندگان، نمایندگان یا نمایندگان تام الاختیار هستند؟
[ترجمه ترگمان]مثلا نمایندگان، نمایندگان یا plenipotentiaries، برای مثال؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Edwin H. Conger was envoy extraordinary and Minister Plenipotentiary.
[ترجمه گوگل]ادوین اچ کانگر فرستاده فوق العاده و وزیر مختار بود
[ترجمه ترگمان]ادوین اچ conger نماینده سیاسی و نماینده سیاسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The minister was given plenipotentiary powers in the trade negotiations.
[ترجمه گوگل]در مذاکرات تجاری اختیارات تام الاختیار به وزیر داده شد
[ترجمه ترگمان]وزیر در مذاکرات تجاری اختیارات تام به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Plenipotentiary Council convened in extraordinary session to listen to Colonel Wolff's report and hear out his requests.
[ترجمه گوگل]شورای تام الاختیار برای استماع گزارش سرهنگ ولف و استماع درخواست های وی در جلسه فوق العاده تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]شورای Plenipotentiary در جلسه فوق العاده ای برای گوش دادن به گزارش سرهنگ ولف و شنیدن درخواست های او تشکیل جلسه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Information to be Minister Plenipotentiary in the end to terrorism.
[ترجمه گوگل]اطلاعات به عنوان وزیر مختار در پایان تروریسم
[ترجمه ترگمان]اطلاعات در پایان به تروریسم وزیر مختار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She became Her Britannic Majesty's new ambassador plenipotentiary to the Republic of Lebanon.
[ترجمه گوگل]او سفیر جدید اعلیحضرت بریتانیا در جمهوری لبنان شد
[ترجمه ترگمان]او سفیر جدید ملکه در کشور لبنان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Constitution grants the president plenipotentiary powers to use military force to protect our national security.
[ترجمه گوگل]قانون اساسی به رئیس جمهور اختیارات تام الاختیار برای استفاده از نیروی نظامی برای حفاظت از امنیت ملی ما می دهد
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی به رئیس جمهور اختیار می دهد تا از نیروی نظامی برای حفاظت از امنیت ملی خود استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As an ambassador plenipotentiary, he represents the diplomatic image of his country.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سفیر تام الاختیار، نماینده وجهه دیپلماتیک کشورش است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نماینده تام الاختیار سفیر، تصویر دیپلماتیک کشورش را نمایندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From right: Minister Plenipotentiary of the Embassy of the Syrian Arab Republic, Interpreter Wang Qian.
[ترجمه گوگل]از سمت راست: وزیر مختار سفارت جمهوری عربی سوریه، مترجم وانگ کیان
[ترجمه ترگمان]از راست: وزیر مختار سفارت جمهوری عربی سوریه، مترجم شفاهی Wang Wang کان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطلق (صفت)
abstract, absolute, utter, sheer, total, full, independent, unconditional, unconditioned, slick, unlimited, categorical, implicit, downright, arbitrary, despotic, categoric, unrestrained, plenipotentiary, thetic, thetical

تام الاختیار (صفت)
plenipotent, plenipotentiary

دارای اختیار مطلق (صفت)
plenipotent, plenipotentiary

تخصصی

[حقوق] مختار، تام الاختیار

انگلیسی به انگلیسی

• ambassador, diplomat; official representative; delegate, messenger
authorized, qualified; has full authority, has power of attorney
a plenipotentiary is someone who has full power and authority to act as a representative of a country or organization; a formal word. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. ...plenipotentiary powers.

پیشنهاد کاربران

بپرس