plenary

/ˈplenəri//ˈpliːnəri/

معنی: کامل، جامع، شامل تمام اعضاء
معانی دیگر: تمام و کمال، تام، مطلق، (جلسه) عمومی، غیر مقید

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: complete or absolute.
مترادف: absolute, complete, entire, total
مشابه: categorical, complete, entire, full, perfect, thorough, total, unconditional, unqualified

- plenary responsibility
[ترجمه گوگل] مسئولیت عمومی
[ترجمه ترگمان] مسئولیت کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: involving or attended by all members.

- a plenary meeting of shareholders
[ترجمه گوگل] مجمع عمومی سهامداران
[ترجمه ترگمان] جلسه عمومی سهامداران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. plenary power
قدرت مطلق

2. a plenary session
جلسه ی عمومی

3. The programme was approved at a plenary session of the Central Committee last week.
[ترجمه گوگل]این برنامه هفته گذشته در جلسه عمومی کمیته مرکزی تصویب شد
[ترجمه ترگمان]این برنامه در جلسه عمومی کمیته مرکزی در هفته گذشته تصویب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The conference ended with a plenary debate.
[ترجمه گوگل]این کنفرانس با یک بحث عمومی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]این کنفرانس با یک بحث فراگیر به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The resolution was carried at the previous plenary session.
[ترجمه گوگل]این قطعنامه در جلسه عمومی قبلی تصویب شد
[ترجمه ترگمان]این قطعنامه در جلسه عمومی قبلی اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Council has plenary powers to administer the agreement.
[ترجمه گوگل]شورا دارای اختیارات کلی برای اجرای توافق است
[ترجمه ترگمان]این شورا اختیارات کاملی برای اداره این توافقنامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll be at the plenary session of the conference.
[ترجمه گوگل]من در جلسه عمومی کنفرانس خواهم بود
[ترجمه ترگمان]من در جلسه کامل کنفرانس خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new committee holds its first plenary session this week.
[ترجمه گوگل]کمیته جدید اولین جلسه عمومی خود را این هفته برگزار می کند
[ترجمه ترگمان]کمیته جدید اولین جلسه عمومی خود را در این هفته برگزار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There'll be another plenary at the end of the afternoon after the workshop.
[ترجمه گوگل]یک جلسه عمومی دیگر در پایان بعد از ظهر پس از کارگاه برگزار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بالاخره بعد از ظهر روز بعد از the، این شرط باز هم خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The plenary sessions on Friday and Saturday were less well received.
[ترجمه گوگل]جلسات عمومی جمعه و شنبه با استقبال کمتری مواجه شد
[ترجمه ترگمان]جلسات عمومی در روز جمعه و شنبه کم تر مورد استقبال قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Plenary sessions involving all four parties were planned for the following week.
[ترجمه گوگل]جلسات عمومی شامل هر چهار حزب برای هفته بعد برنامه ریزی شده بود
[ترجمه ترگمان]جلسات Plenary شامل هر چهار حزب برای هفته بعد برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Itis during the plenary sessions that opinions and collective decisions are voted on.
[ترجمه گوگل]در جلسات عمومی است که نظرات و تصمیمات جمعی رای گیری می شود
[ترجمه ترگمان]این بازی در طی جلسات عمومی که نظرات و تصمیمات جمعی به آن رای داده اند، انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On June 21 the plenary conference was suspended ahead of three weeks of committee-level meetings.
[ترجمه گوگل]در 21 ژوئن کنفرانس عمومی قبل از سه هفته جلسات در سطح کمیته به حالت تعلیق درآمد
[ترجمه ترگمان]در ۲۱ ژوئن، کنفرانس فراگیر پیش از سه هفته جلسات کمیته به حالت تعلیق درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Council has plenary powers to administer the Agreement.
[ترجمه گوگل]شورا دارای اختیارات کلی برای اداره موافقتنامه است
[ترجمه ترگمان]شورا اختیارات کاملی برای اداره این توافقنامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The party held a plenary session in April.
[ترجمه گوگل]این حزب در ماه آوریل یک جلسه عمومی برگزار کرد
[ترجمه ترگمان]این حزب جلسه عمومی خود را در ماه آوریل برگزار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کامل (صفت)
main, large, absolute, total, full, perfect, complete, thorough, exact, mature, whole, plenary, stark, orbicular, culminant, unabridged, intact, exhaustive, full-blown, full-fledged, unqualified, integral, unmitigated

جامع (صفت)
large, precise, comprehensive, executive, all-around, general, universal, plenary, encyclopaedic, spacious, catholic, encyclopedic, self-contained, self-inclusive

شامل تمام اعضاء (صفت)
plenary

تخصصی

[حقوق] کامل، مطلق، جامع، شامل تمام اعضا، عمومی

انگلیسی به انگلیسی

• full, replete; complete, whole, entire; absolute, definite
a plenary session or meeting is attended by all the members of a committee or all of the participants at a conference; a formal word. attributive adjective here but can also be used as a count noun. e.g. the plenary petered out after half an hour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : plenary
✅️ صفت ( adjective ) : plenary
✅️ قید ( adverb ) : plenarily
همایش، جلسات عمومی
( جلسه ) شامل تمام اعضاء
U. S. envoy Rob Malley and his team didn’t attend the 🔰plenary🔰 meeting but held indirect talks with the Iranians through EU representatives. They also met with members of the other delegations in Vienna
private and a plenary meeting
جلسه خصوصی و جمعی

بپرس