pleasing

/ˈpliːzɪŋtən//ˈpliːzɪŋ/

معنی: موجب مسرت، خوش ایند، بشاش، باصفا، خوش، دلگشا
معانی دیگر: مطبوع، دلپسند، دلپذیر، خرسند کننده، رضایت بخش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pleasingly (adv.), pleasingness (n.)
• : تعریف: giving enjoyment or satisfaction; likable; agreeable.
مترادف: agreeable, enjoyable, felicitous, gratifying, pleasant, satisfying
متضاد: aggravating, appalling, caustic, displeasing, repellent
مشابه: amusing, comely, delectable, desirable, favorable, good, grateful, pleasurable, satisfactory, sweet

- This shampoo has a very pleasing scent.
[ترجمه گوگل] این شامپو بوی بسیار مطبوعی دارد
[ترجمه ترگمان] این شامپو بوی خیلی مطبوعی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The painting has a pleasing composition, but I don't think it's great art.
[ترجمه گوگل] نقاشی ترکیب دلپذیری دارد، اما به نظر من هنر بزرگی نیست
[ترجمه ترگمان] نقاشی یک ترکیب بندی خوشایند است، اما من فکر نمی کنم که هنر عالی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. julie has a pleasing personality
جولی شخصیت دلپذیری دارد.

2. Pleasing everybody is pleasing nobody.
[ترجمه گوگل]راضی کردن همه راضی کردن هیچ کس نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ کس، هیچ کس، هیچ کس را راضی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The arrangement of the furniture formed a pleasing ensemble.
[ترجمه گوگل]چیدمان مبلمان مجموعه ای دلپذیر را تشکیل می داد
[ترجمه ترگمان]با این همه، نظم و ترتیب اسباب و اثاث اسباب و اثاث مطبوع و مطبوع به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This area of France has a pleasing climate in August.
[ترجمه گوگل]این منطقه از فرانسه در ماه آگوست آب و هوای مطبوعی دارد
[ترجمه ترگمان]این ناحیه از فرانسه در ماه آگوست یک جو دلپذیر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is more pleasing in appearance.
[ترجمه گوگل]این در ظاهر خوشایندتر است
[ترجمه ترگمان] ظاهرت بهتر از این حرفاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Visually the house is very pleasing, but it's uncomfortable.
[ترجمه گوگل]از نظر بصری خانه بسیار دلپذیر است، اما ناراحت کننده است
[ترجمه ترگمان]این خانه خیلی مطبوع است، اما ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Visually the chair is very pleasing, but it's uncomfortable.
[ترجمه گوگل]از نظر بصری صندلی بسیار دلپذیر است، اما ناراحت کننده است
[ترجمه ترگمان]نشستن روی صندلی خیلی خوشایند است، اما ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The design of the house had a pleasing symmetry, its oblong shape being picked up in its elongated windows.
[ترجمه گوگل]طراحی خانه دارای تقارن دلپذیری بود، شکل مستطیلی آن در پنجره های کشیده آن مشخص می شد
[ترجمه ترگمان]طراحی خانه تقارن خوشایندی داشت و شکل مستطیل آن در پنجره های بلند کشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's no pleasing our teacher, he always grumbles about our work even when we've done our best.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز خوشایند معلم ما نیست، او همیشه در مورد کار ما غر می‌زند، حتی وقتی بهترین کار را انجام داده‌ایم
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد کار ما غرولند می کند، حتی وقتی بهترین کارمان را انجام داده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their candor is a very pleasing feature.
[ترجمه گوگل]صراحت آنها یک ویژگی بسیار خوشایند است
[ترجمه ترگمان]صراحت آن ها یک ویژگی بسیار خوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The view was pleasing.
[ترجمه Saeid.T] منظره دل انگیز ( با صفا ) بود
|
[ترجمه گوگل]منظره دلنشین بود
[ترجمه ترگمان]منظره مطبوعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His poem has a pleasing rhythm.
[ترجمه گوگل]شعر او ریتم دلنشینی دارد
[ترجمه ترگمان]شعرش با ریتم خوشایندی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's just no pleasing some people .
[ترجمه گوگل]فقط برای بعضی ها خوشایند نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ آدم مطبوعی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This painting has a pleasing balance of shapes and colours.
[ترجمه گوگل]این نقاشی تعادل دلپذیری از اشکال و رنگ ها دارد
[ترجمه ترگمان]این نقاشی تعادل خوشایندی از شکل ها و رنگ ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was pleasing to know that the presentation had gone so well.
[ترجمه zeinab] دانستن اینکه ارائه به خوبی پیش رفته بود، لذت بخش بود.
|
[ترجمه گوگل]خوشحال کننده بود که می دانستم ارائه به خوبی پیش رفته است
[ترجمه ترگمان]از این که این نمایش به خوبی پیش رفته بود، لذت بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موجب مسرت (اسم)
pleasing

خوشایند (صفت)
desirable, pleasant, nice, fine, correspondent, auspicious, advantageous, apposite, pleasing, applicable, matchable, winsome

بشاش (صفت)
pleasing, merry, cheerful, heartsome, beaming, blithesome, rattling, canty, riant, eupeptic, roseate, jocund

باصفا (صفت)
clear, pleasant, pleasing, beautiful

خوش (صفت)
good, pleasant, well, happy, pleasing, sweet, merry, delighted, cheerful, blissful, blithe, buxom, festal, jocund

دلگشا (صفت)
pleasing, cheery, delightsome, riant

انگلیسی به انگلیسی

• enjoyable; satisfying desires; genial, nice; kind, amicable
something that is pleasing gives you pleasure and satisfaction; a formal word.

پیشنهاد کاربران

1. خوشایند. دلپذیر. مطبوع. دوست داشتنی 2. رضایت بخش
مثال:
Of a bright hue, pleasing to the onlookers.
با یک رنگ روشن، {که} خوشایند و مطبوع ناظران باشد.
�فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ�
...
[مشاهده متن کامل]

The picture was very pleasing for beholders.
این عکس برای تماشاگر ها خیلی دوست داشتنی بود.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : please
✅️ اسم ( noun ) : pleasure / pleasantness / pleasantry
✅️ صفت ( adjective ) : pleasurable / pleasing / pleased / pleasant
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : pleasingly / pleasurably / pleasantly
✅ صوت ( exclamation ) : please

لذت بخش
خوشایند
دلچسب
جذاب
دلپذیر
خوش حال کننده

بپرس