pleasantry

/ˈplezəntri//ˈplezntri/

معنی: شوخی، بذله گویی، لطیف طبعی
معانی دیگر: تعارف، خوش و بش، خوش مشربی، دلپذیری، دلپسندی، خوشی، شوخ طبعی، مزاح، لطیفه، جوک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: pleasantries
• : تعریف: a casual remark intended to compliment or otherwise please another, esp. in a social situation of no great importance.

جمله های نمونه

1. The children smiled politely at the visitor's pleasantries.
[ترجمه گوگل]بچه ها به خوشی های میهمان لبخند مؤدبانه ای زدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مودبانه لبخند می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stephen and Mr Illing exchanged pleasantries .
[ترجمه گوگل]استفن و آقای ایلینگ با هم صحبت های خوشی با هم داشتند
[ترجمه ترگمان]استفان و آقای Illing رد و بدل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. exchanged pleasantries before getting down to business.
[ترجمه گوگل]قبل از شروع به کار، با هم تبادل نظر کردند
[ترجمه ترگمان]پیش از پیاده شدن به کار شوخی با هم شوخی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After exchanging pleasantries, the delegation revealed the purpose of their visit.
[ترجمه گوگل]این هیئت پس از تبادل نظر هدف از سفر خود را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]هیات نمایندگی پس از رد و بدل کردن تعارفات، منظور خود را از این دیدار آشکار ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After exchanging the usual pleasantries, they got down to serious discussion.
[ترجمه گوگل]پس از رد و بدل شدن خوشایندهای معمول، به بحث جدی پرداختند
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه شوخی های همیشگی را رد کرد، به بحث جدی پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After an exchange of pleasantries, the leaders started their negotiations.
[ترجمه گوگل]پس از تبادل نظر، رهبران مذاکرات خود را آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]پس از مبادله تعارفات، رهبران مذاکرات خود را آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He exchanged pleasantries about his hotel and the weather.
[ترجمه گوگل]او در مورد هتل خود و آب و هوا به تبادل نظر پرداخت
[ترجمه ترگمان]درباره هتلش و آب و هوا شوخی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After a few pleasantries and the shaking of many hands, I accompanied the column for a short distance along the road.
[ترجمه گوگل]پس از چند خوشگذرانی و لرزش دستان بسیار، ستون را برای مسافت کوتاهی در کنار جاده همراهی کردم
[ترجمه ترگمان]پس از چند شوخی و تکان دادن چندین دست، من ستون را تا فاصله کوتاهی در امتداد جاده همراهی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Oblivious, Mr Straw exchanged pleasantries with hand-picked prisoners.
[ترجمه گوگل]غافل، آقای استراو با زندانیان دستچین شده خوش و بش کرد
[ترجمه ترگمان]در oblivious، آقای \"استراو\" با زندانیان دست چین شده معاوضه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This must be her idea of exchanging social pleasantries.
[ترجمه گوگل]این باید ایده او از تبادل خوشایند اجتماعی باشد
[ترجمه ترگمان]این فکر او از رد و بدل کردن شوخی های اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Word is she and McDermott exchanged pleasantries and greetings and watched the goings-on.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که او و مک درموت با یکدیگر خوش آمد گفتند و احوالپرسی کردند و رویدادها را تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]او و McDermott pleasantries و greetings را رد و بدل کردند و the را تماشا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I stood on the truck, smiling pleasantries, talking about where we were in the war and what the pitch was.
[ترجمه گوگل]من روی کامیون ایستادم و با لبخندی خوش در مورد آن صحبت کردم که در جنگ کجا بودیم و زمین چیست
[ترجمه ترگمان]من روی کامیون ایستاده بودم و شوخی می کردم، و در مورد اینکه کجا بودیم و هدف از کجا شروع شده بود، صحبت می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She and Sting were still on good terms - they actually sat beside each other throughout the court case, exchanging pleasantries.
[ترجمه ماهان] اون خانم و استینگ در رابطه خوبی بودن
|
[ترجمه گوگل]او و استینگ هنوز روابط خوبی داشتند - آنها در واقع در طول پرونده دادگاه در کنار یکدیگر می نشستند و با هم خوش و بش می کردند
[ترجمه ترگمان]او و استینگ هنوز در شرایط خوبی بودند - آن ها در واقع در کنار هم در سراسر دادگاه نشسته بودند و خوش وبش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No one ever caught a glimpse of his furrowed face smiling over innocent pleasantries.
[ترجمه گوگل]هیچ کس هرگز نگاهی به چهره شیاردار او که بر روی خوشی های بی گناه می خندد، ندید
[ترجمه ترگمان]هیچ کس تا به حال صورت furrowed را ندیده بود که لبخند معصومانه بر لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

بذله گویی (اسم)
jest, wit, pleasantry, jocosity, waggery, witticism

لطیف طبعی (اسم)
pleasantry

انگلیسی به انگلیسی

• joke, jest; humorous act; laughter, mirth
pleasantries are casual, friendly remarks which you say in order to be polite; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. مزاح. شوخی. بذله گویی ۲. لطیفه. بذله ۳. تعارف
مثال:
The children smiled politely at the visitor's pleasantries. [pleasantry]
بچه ها مودبانه به شوخی ها و لطیفه های گردشگران لبخند می زدند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : please
✅️ اسم ( noun ) : pleasure / pleasantness / pleasantry
✅️ صفت ( adjective ) : pleasurable / pleasing / pleased / pleasant
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : pleasingly / pleasurably / pleasantly
✅ صوت ( exclamation ) : please

خوش و بش
. . Let's dispense with the pleasantries
تعارفات رو بذاریم کنار

بپرس