• : تعریف: a casual remark intended to compliment or otherwise please another, esp. in a social situation of no great importance.
جمله های نمونه
1. The children smiled politely at the visitor's pleasantries.
[ترجمه گوگل]بچه ها به خوشی های میهمان لبخند مؤدبانه ای زدند [ترجمه ترگمان]بچه ها مودبانه لبخند می زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Stephen and Mr Illing exchanged pleasantries .
[ترجمه گوگل]استفن و آقای ایلینگ با هم صحبت های خوشی با هم داشتند [ترجمه ترگمان]استفان و آقای Illing رد و بدل کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. exchanged pleasantries before getting down to business.
[ترجمه گوگل]قبل از شروع به کار، با هم تبادل نظر کردند [ترجمه ترگمان]پیش از پیاده شدن به کار شوخی با هم شوخی می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. After exchanging pleasantries, the delegation revealed the purpose of their visit.
[ترجمه گوگل]این هیئت پس از تبادل نظر هدف از سفر خود را اعلام کردند [ترجمه ترگمان]هیات نمایندگی پس از رد و بدل کردن تعارفات، منظور خود را از این دیدار آشکار ساخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. After exchanging the usual pleasantries, they got down to serious discussion.
[ترجمه گوگل]پس از رد و بدل شدن خوشایندهای معمول، به بحث جدی پرداختند [ترجمه ترگمان]بعد از اینکه شوخی های همیشگی را رد کرد، به بحث جدی پرداختند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. After an exchange of pleasantries, the leaders started their negotiations.
[ترجمه گوگل]پس از تبادل نظر، رهبران مذاکرات خود را آغاز کردند [ترجمه ترگمان]پس از مبادله تعارفات، رهبران مذاکرات خود را آغاز کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He exchanged pleasantries about his hotel and the weather.
[ترجمه گوگل]او در مورد هتل خود و آب و هوا به تبادل نظر پرداخت [ترجمه ترگمان]درباره هتلش و آب و هوا شوخی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. After a few pleasantries and the shaking of many hands, I accompanied the column for a short distance along the road.
[ترجمه گوگل]پس از چند خوشگذرانی و لرزش دستان بسیار، ستون را برای مسافت کوتاهی در کنار جاده همراهی کردم [ترجمه ترگمان]پس از چند شوخی و تکان دادن چندین دست، من ستون را تا فاصله کوتاهی در امتداد جاده همراهی کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Oblivious, Mr Straw exchanged pleasantries with hand-picked prisoners.
[ترجمه گوگل]غافل، آقای استراو با زندانیان دستچین شده خوش و بش کرد [ترجمه ترگمان]در oblivious، آقای \"استراو\" با زندانیان دست چین شده معاوضه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This must be her idea of exchanging social pleasantries.
[ترجمه گوگل]این باید ایده او از تبادل خوشایند اجتماعی باشد [ترجمه ترگمان]این فکر او از رد و بدل کردن شوخی های اجتماعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Word is she and McDermott exchanged pleasantries and greetings and watched the goings-on.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که او و مک درموت با یکدیگر خوش آمد گفتند و احوالپرسی کردند و رویدادها را تماشا کردند [ترجمه ترگمان]او و McDermott pleasantries و greetings را رد و بدل کردند و the را تماشا کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I stood on the truck, smiling pleasantries, talking about where we were in the war and what the pitch was.
[ترجمه گوگل]من روی کامیون ایستادم و با لبخندی خوش در مورد آن صحبت کردم که در جنگ کجا بودیم و زمین چیست [ترجمه ترگمان]من روی کامیون ایستاده بودم و شوخی می کردم، و در مورد اینکه کجا بودیم و هدف از کجا شروع شده بود، صحبت می کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She and Sting were still on good terms - they actually sat beside each other throughout the court case, exchanging pleasantries.
[ترجمه ماهان] اون خانم و استینگ در رابطه خوبی بودن
|
[ترجمه گوگل]او و استینگ هنوز روابط خوبی داشتند - آنها در واقع در طول پرونده دادگاه در کنار یکدیگر می نشستند و با هم خوش و بش می کردند [ترجمه ترگمان]او و استینگ هنوز در شرایط خوبی بودند - آن ها در واقع در کنار هم در سراسر دادگاه نشسته بودند و خوش وبش می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. No one ever caught a glimpse of his furrowed face smiling over innocent pleasantries.
[ترجمه گوگل]هیچ کس هرگز نگاهی به چهره شیاردار او که بر روی خوشی های بی گناه می خندد، ندید [ترجمه ترگمان]هیچ کس تا به حال صورت furrowed را ندیده بود که لبخند معصومانه بر لب داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
jest, wit, pleasantry, jocosity, waggery, witticism
لطیف طبعی (اسم)
pleasantry
انگلیسی به انگلیسی
• joke, jest; humorous act; laughter, mirth pleasantries are casual, friendly remarks which you say in order to be polite; a formal word.
پیشنهاد کاربران
۱. مزاح. شوخی. بذله گویی ۲. لطیفه. بذله ۳. تعارف مثال: The children smiled politely at the visitor's pleasantries. [pleasantry] بچه ها مودبانه به شوخی ها و لطیفه های گردشگران لبخند می زدند.