pleasantly

/ˈplez.ənt.li//ˈplez.ənt.li/

معنی: خوش، بطور دلپذیر
معانی دیگر: بطور مطبوع، بطوردلگشا، ازروی خوش مشربی

جمله های نمونه

1. conversation was flowing pleasantly
مکالمه به طور دلپذیری پیش می رفت.

2. Their lazy, blurred voices fell pleasantly on his ears.
[ترجمه گوگل]صدای تنبل و تار آنها به طرز دلنشینی در گوشش افتاد
[ترجمه ترگمان]صداهای آهسته و مبهم آن ها در گوشش فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He felt pleasantly drowsy and had to fight off the urge to sleep.
[ترجمه گوگل]او احساس خواب آلودگی خوشایندی می کرد و باید میل به خوابیدن را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]احساس خواب آلودگی می کرد و مجبور بود برای خواب به خواب برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was pleasantly surprised to discover that he was no longer afraid.
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه شد که دیگر نمی ترسد شگفت زده شد
[ترجمه ترگمان]با خوش رویی از اینکه متوجه شد که دیگر نمی ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We were pleasantly surprised at the profit we made.
[ترجمه گوگل]ما از سودی که به دست آوردیم شگفت زده شدیم
[ترجمه ترگمان]ما از سودی که ساختیم شگفت زده شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The noise of the stream had a pleasantly somnolent effect.
[ترجمه گوگل]سر و صدای جریان یک اثر خواب آلود داشت
[ترجمه ترگمان]سرو صدای جریان آب، اثر عمیقی بر زبان آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We passed the winter pleasantly enough.
[ترجمه گوگل]زمستان را به خوبی پشت سر گذاشتیم
[ترجمه ترگمان]زمستان را با خوش رویی سپری کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We talked pleasantly of old times.
[ترجمه گوگل]از زمان های قدیم خوشایند صحبت کردیم
[ترجمه ترگمان]ما از زمان قدیم با هم حرف زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The young singer was pleasantly surprised when waves of cheering broke over her at the end of her first performance.
[ترجمه گوگل]این خواننده جوان هنگامی که در پایان اولین اجرایش امواج تشویق او را فرا گرفت به طرز خوشایندی غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]این خواننده جوان هنگامی که موجی از هلهله بر سر روت در پایان اولین اجرای او شکست خورد به وجد آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'Can I help you?' he asked pleasantly.
[ترجمه گوگل]'میتونم کمکتون کنم؟' با خوشرویی پرسید
[ترجمه ترگمان]میتونم کمکتون کنم؟ با خوش رویی پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was pleasantly cool in the house after the sticky heat outside.
[ترجمه گوگل]پس از گرمای چسبنده بیرون، در خانه خنک بود
[ترجمه ترگمان]بعد از گرمای چسبناک بیرون، هوا خیلی خنک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The time passed pleasantly.
[ترجمه گوگل]زمان به خوشی گذشت
[ترجمه ترگمان]زمان به خوشی گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jacqui was pleasantly surprised to get a B for history.
[ترجمه گوگل]ژاکی از گرفتن درجه B برای تاریخ شگفت‌زده شد
[ترجمه ترگمان]Jacqui از اینکه برای تاریخ A B را به دست آورد به طور خوشایندی شگفت زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Slim means pleasantly thin. It is often used to describe women who have controlled their weight by diet or exercise:She has a beautifully slim figure.
[ترجمه گوگل]اسلیم به معنای لاغری دلپذیر است اغلب برای توصیف زنانی که وزن خود را با رژیم غذایی یا ورزش کنترل کرده اند استفاده می شود: او دارای اندام زیبایی است
[ترجمه ترگمان]Slim به معنای خیلی خوش بینی است اغلب برای توصیف زنانی که وزن خود را با رژیم غذایی یا ورزش کنترل می کنند، به کار می رود: او یک اندام زیبا و ظریف دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We've spent our Easter holidays pleasantly.
[ترجمه گوگل]ما تعطیلات عید پاک خود را به خوبی سپری کردیم
[ترجمه ترگمان]تعطیلات عید پاک را با خوشی سپری کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش (قید)
well, cheerfully, pleasantly, sweetly, merrily, happily

بطور دلپذیر (قید)
pretty, seemly, pleasantly

انگلیسی به انگلیسی

• genially, nicely, in an agreeable manner; handsomely, finely

پیشنهاد کاربران

🔹نقش: قید ( adverb )
🔅ترجمه: در این حالت آن را �با خوشی، کامروایانه� ترجمه می کنیم.
🔅 توضیحِ بیشتر: حالت صفتیِ آن �pleasant� است به معنیِ �لذیذ، مطبوع، خوشایند�
Example: Live pleasanably
کامروایانه زیستن
خوشوقتانه
با لذت
خوشایند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : please
✅️ اسم ( noun ) : pleasure / pleasantness / pleasantry
✅️ صفت ( adjective ) : pleasurable / pleasing / pleased / pleasant
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : pleasingly / pleasurably / pleasantly
✅ صوت ( exclamation ) : please

بارضایتمندی، باخوشحالی، باخوشی، خوشبختانه
خوشبختانه
با خیر و خوشی

بپرس